بی روحی و بیهودگی بت در (عهد عتیق) چنین بیان شده است:
چشم هایی دارند و نمی بینند؛ گوش هایی دارند و نمی شنوند و تا به آخر. انسان هرچه بیشتر قدرتش را به بت ها منتقل کند، خود بی نواتر می شود و بیشتر به بت ها وابسته می شود؛ از این جاست که بت ها به او اجازه می دهند قسمت کوچکی از آنچه را که در اصل متعلق به خودش بود از طریق ستایش بازبخرد. بت ها می توانند سیمایی خداگونه داشته باشند:
همچون دولت، کلیسا، یک شخص یا مالکیت. بت پرستی تجلیاتش را تغییر می دهد؛ زیرا هیچ دلیلی وجود ندارد که بت فقط در آن اشکالی یافت شود که به اصطلاح معنای دینی دارند. بت پرستی همیشه پرستیدن چیزی است که انسان قدرتهای خلاق خود را درون آن گذاشته است و حال، به جای تجربهی خویشتن در عمل خلاقه اش، به آن چیز تسلیم می شود. بار دیگر باید تاکید شود که هدف مارکس به رهایی طبقه ی کارگر محدود نمی شود. بلکه هدف او رهایی بشریت از طریق اعادهی فعالیت غیربیگانه شده و از این رو، فعالیت آزاد همهی انسانها و نیز بنای جامعه ای بود که در آن انسان، و نه تولید اشیا، هدف باشد، هدفی که با تحقق آن، انسان خود را به عنوان هیولای از پای افتاده وامی گذارد و انسان کاملا رشد یافته می شود.)
چشم هایی دارند و نمی بینند؛ گوش هایی دارند و نمی شنوند و تا به آخر. انسان هرچه بیشتر قدرتش را به بت ها منتقل کند، خود بی نواتر می شود و بیشتر به بت ها وابسته می شود؛ از این جاست که بت ها به او اجازه می دهند قسمت کوچکی از آنچه را که در اصل متعلق به خودش بود از طریق ستایش بازبخرد. بت ها می توانند سیمایی خداگونه داشته باشند:
همچون دولت، کلیسا، یک شخص یا مالکیت. بت پرستی تجلیاتش را تغییر می دهد؛ زیرا هیچ دلیلی وجود ندارد که بت فقط در آن اشکالی یافت شود که به اصطلاح معنای دینی دارند. بت پرستی همیشه پرستیدن چیزی است که انسان قدرتهای خلاق خود را درون آن گذاشته است و حال، به جای تجربهی خویشتن در عمل خلاقه اش، به آن چیز تسلیم می شود. بار دیگر باید تاکید شود که هدف مارکس به رهایی طبقه ی کارگر محدود نمی شود. بلکه هدف او رهایی بشریت از طریق اعادهی فعالیت غیربیگانه شده و از این رو، فعالیت آزاد همهی انسانها و نیز بنای جامعه ای بود که در آن انسان، و نه تولید اشیا، هدف باشد، هدفی که با تحقق آن، انسان خود را به عنوان هیولای از پای افتاده وامی گذارد و انسان کاملا رشد یافته می شود.)
ثبت دیدگاه
دیدگاه کاربران