loader-img
loader-img-2
ارسال رایگان برای سفارشات بالای 400 هزارتومان

خاطره های پراکنده نوشته گلی ترقی انتشارات نیلوفر

5 / -
like like
like like
خانه ی مادر بزرگ را فروخته اند و ساعت بزرگ دیواری در منزل یکی از دایی هاست - آخرین دایی. گه گاه، در نیمه شبی بی خواب، تیک تاک موذی آن را در ته باشم میشنوم و می دانم که این ساعت بعد از ما هم خواهد بود، و از سماجت عقربه های چرخان آن دلم میگیرد. و بعد نزدیک به روشنایی صبح عطری گوارا، مثل نفی سبک و متبرک در اتاقم می پیچد و نوازش دست همیشه مهربان گوهرتاج خانم را روی پیشانی ام حس می کنم و دلم باز پر از ولوله های کودکی می شود. می دانم که در نوازش این دست آشنا حرفی قدیمی خفته است؛ حرفی ساده و سالم و سیکبار، مثل آواز بازیگوش پری ها فراسوی تیک تاک دلهره انگیز ساعت های جهان.

ثبت دیدگاه

دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "خاطره های پراکنده" می نویسد