loader-img
loader-img-2

دست نوشته های یک مرده نوشته میخاییل بولگاکف انتشارات تندیس

5 / -
like like
like like

معرّفی کتاب دست‌نوشته‌های یک مرده

- سال انتشار رمان دست‌نوشته‌های یک مرده

کتاب دست‌نوشته‌های یک مرده (به روسی Театральный роман) اولین بار در سال 1965 منتشر شد، در حالی که بولگاکف نوشتن آن را در سال 1936 آغاز کرده بود بعبارت دیگر رمان به مدت 25 سال از حق نشر محروم بود.
بولگاکف این رمان را بعد از سانسور نمایشنامه‌اش با عنوان «عبادت نمای زیر یوغ» و درگیری‌هایش با تئاتر شروع کرد. هنگام نوشتن کتاب برخوردها و بحث‌ها و کشمش‌های  جدی با سرگئویچ استانیسلاوسکی کارگردان مشهور روسی داشت که در کتاب انعکاس آن را می‌بینیم. بولگاکف «دست نوشته‌های مرده» را که به نام «رمان تئاتری» نوشته می‌شد برای مدتی کنار گذاشت و شروع به نوشتن «مرشد و مارگاریتا» کرد و بعد از یک وقفه طولانی مجدداً شروع به نوشتن آن کرد به همین خاطر شاید بشود دست‌نوشته‌های یک مرده را شرح دیگری از مرشد و مارگریتا دانست.
در این کتاب انگاری بولگاکف مشکلات خود را شامل همه فشار‌ها، سانسورها و خفقان‌های روزگاری که در آن زندگی می‌کرده است را از زبان سرگئی لئونتویچ بیان می‌کند و ما با فضای زندگی او و شرایط حاکم بر آن روزها بیشتر آشنا می‌شویم شرایطی که باعث شد او نتواند رمان‌هایش را منتشر کند و تا سال‌های سال فقط به نوشتن و نوشتن بی هیچ امیدی بپردازد.
به همین خاطر بسیاری از منتقدان این رمان را به نوعی زندگینامه‌ی او می‌دانند اگر زندگی‌نامه بولگاکف را  کنار این کتاب بگذارید دو داستان موازی و مرتبط را خواهید دید و اشارات واضح او را، کتاب حدود یک دهه از رابطه‌ی بولگاکف با تئاتر مسکو را در یک سال پیش چشم خواننده به نمایش می‌گذارد و  با طنز حزن‌انگیز و نیش‌دار مخصوص بولگاکف، به خفقان حاکم بر فضای فرهنگی و ادبی آن دوران اشاره دارد و دل‌مردگی و ناامیدی نویسندگان را به توصیف می‌کشد.
داستان از زبان اول شخص روایت می‌شود، بولگاکف خود را در قالب نویسنده‌ای در داستان، با خواننده که به زودی کتاب را می‌خواند صحبت می‌کند و خواننده را با خود همراه می‌کند.

 

بخشی از مقدمه کتاب دست‌نوشته‌های یک مرده با ترجمه فهمیه توزنده جانی:

این رمان منحصر به فرد با طنز حزن انگیزش، با قلمی‌ توانا، زبانی سلیس، نیش دار و طنزآلود خفقان حاکم بر فضای فرهنگی و هنری زمانه ای را نشان میدهد که بولگاکف را به دفعات در زیر چنگالهای محدودیت‌ها می‌فشارد. فضای اعمال محدودیت‌های حاکمیت که همواره در طول تاریخ ابتدا هنر و فضای خلاقانه نوشتار را نشانه رفته است، در این رمان با زبانی ساده اما پرکنایه و مغزدار به تصویر کشیده شده است. بولکاگف با به کار بردن نام‌های استعاری، دنیایی واقعی تئاتر و ادبیات روسیه نقد می‌کند و از طریق شخصیت اصلی داستان دیدگاه خود را نسبت به بالاترین جزء این مجموع تا پایین‌ترین آن بیان می‌کند و حتی با نقد روش‌های آموزشی ایوان واسلویج در داستان در حقیقت روش‌های استانیسلاوسکی را که در آن برهه با آن درگیر بوده است را نقد می‌کند. فضاهای طنزآلود رمانش نیز تا حدود زیادی به نمایشنامه «عبادت نمای زیر یوغ» مربوط می‌شود و حتی شخصیت اصلی نمایشنامه «برف سیاه» یعنی باختین نیز نمادی از دوست ادبیات‌شناس برجسته‌اش است که با چند سطر کوتاه دیالوگ‌ها و درگیری‌های واسیلویج با شخصیت باختین از زبان او نیز سخن می‌گوید و تلاش می‌کند تا نشان دهد در دنیای واقع آن چه در حال رخ دادن است ره به جایی نمی‌برد مگر تجدید نظر کلی بر آن شود. وی با زیبایی بر حق دانستن روابط بر ضوابط و مصلحت بر حقیقت را به رخ می‌کشد و دل مردگی و یأس هنرمند در این فضا را چنان مأنوس به تصویر می‌کشد.
بولگاکف که خود در آن زمان دچار این یأس و ناامیدی است و با آن چه در رمانش آورده تنگاتنگ درگیر، تلاش می‌کند تا به گونه‌ای با زبان استعاره و طنز حقیقت را بیان کند اما متأسفانه مرگ به او مجال این را نمی‌دهد که رمانش را پایان دهد و او رمان را با جمله‌ی «بازی بازیگران می‌بایست طوری باشد که تماشاگر فراموش کند که در مقابلش سنی وجود دارد ...» ناتمام رها می‌کند تا همچون بسیاری از بزرگان دنیای حقیقت ماحصل زحماتش بعد از مرگ وی توسط همسرش به چاپ برسد.
هرچند که بولگاکف رمان را در حدود نیم قرن پیش رقم می‌زند اما فضای داستانش چنان زنده و مانوس است که تاکنون نیز توانسته تأثیر خود را بر مخاطب بگذارد و این نشانگر این است که راه بولگاکف‌ها شاید سخت اما همواره پاینده خواهد بود.

 

مقدمه بولگاکف بر کتاب خودش: دست‌نوشته‌های یک مرده

نخست باید به خوانندگان محترم یادآور شوم که به عنوان نویسنده با این نوشته‌ها هیچ ارتباطی ندارم و این مجموعه به طرز کاملاً عجیب و حزن‌انگیزی به دستم رسیده است. دقیقا در سال گذشته در روز خودکشی سرگئی لئونتویچ ماکسودوف در کی‌یف، بسته‌ای به همراه یک نامه با مضمون عجیبی از او دریافت کردم که این نوشته‌ها داخل آن بسته قرار داشت، مضمون نامه چنین بود:
سرگئی لئونتویچ در حالی که تصمیم گرفته است دنیا را ترک کند دست نوشته‌های خود را به من تقدیم می‌کند و از آن جایی که من تنها دوستش هستم، می‌خواهد که نوشته‌ها را تصحیح کنم و با امضای خود آن را در سراسر دنیا منتشر کنم.
حکایت بسیار عجیبی بود. تصمیمی‌قبل از مرگ! مدت یک سال به دنبال به دست آوردن اطلاعاتی درباره‌ی خانواده و نزدیکان سرگئی لنونویچ بودم اما تلاش‌ام بیهوده بود. او در نامه‌ی پیش از مرگ‌اش حقیقت را گفته بود و به راستی در این دنیا هیچ کسی را نداشت و این چنین بود که من هدیه‌اش را قبول کردم دوم این که: باید به اطلاع خوانندگان برسانم که فرد خودکشی کننده در تمام طول زندگی‌اش با دنیای نمایشنامه‌نویسی و تئاتر ارتباطی نداشت و صرفاً یک کارمند خرده‌پا در روزنامه‌ی «پیک مؤسسه‌ی کشتیرانی» بود و فقط یک بار در مقام یک رمان نویس ظاهر شد اما رمان او هرگز به چاپ نرسید. بدین ترتیب دست نوشته‌های سرگئی لئونتویج زاییده‌ی تخیلات اوست.
تخیلات ناشی از بیماری‌اش یعنی بیماری‌ای تحت عنوان مالیخولیا و از آن جایی که خود به خوبی زندگی تئاتری مسکو را می‌شناسم، می‌توانم با اطمینان تضمین کنم که در هیچ کجای دنیا چنین شیوه‌ی پرورش آثار هنری، تئاترها و مردمانی نبوده و نیست و سوم این که کار من روی این دست نوشته‌ها در عنوان دادن به آنها خلاصه شده است زیرا در غیر این صورت چیزی بیش از این سبک نویسنده را از بین می‌برد و همچنین حذف عبارات تقدیمی‌اش که به نظرم غیر ضروری و مبالغه آمیز می‌رسید و به جز این در جاهای لازم نشانه‌های از قلم افتاده را گذاشته‌ام.
سرگئی لئونتویج مشخصا انسان نامرتب و اهمال‌کاری بود اما من در شیوه و سبک نوشتارش دخل و تصرفی نکردم تا آنچه خودش انتظار داشته برآورد شود، همین قدر کافیست بدانیم که او دو روز بعد از گذاشتن نقطه‌ی پایان داستانش خود را از پل معلق زنجیره‌ای پایین انداخت!
بنابراین...

 

خلاصه داستان دست‌نوشته‌های یک مرده

این رمان داستان سرگئی لئونتویچ یک کارمند ساده موسسه کشتیرانی است که از زندگی، کار و همه چیز ناامید شده است و بنابراین می‌خواهد به علاقه‌ی قدیمی‌خود یعنی نویسندگی بپردازد  آن هم بعد از دیدن کابوسی در نیمه شب! بنابراین  شروع می‌کند به نوشتن شب‌ها نمایشنامه‌ای به نام برف سیاه که با استقبال ئتاتر روسیه از این نمایشنامه‌اش زندگی‌اش دستخوش تحولات و دگرگونی‌های غریبی می‌شود.

 

بخش‌هایی از کتاب دست نوشته‌های یک مرده (نشر کتابسرای تندیس، ترجمه فهمیه توزنده جانی):

باید حقیقت را اعتراف کنم، تمام حقیقت را. دیشب دنیای جدیدی را دیدم که با من در تضاد بود و نتوانستم به درون آن پا بگذارم. آن دنیا، دنیای دیگری است دنیایی نفرت انگیز! هر چند که باید این راز را کاملا محرمانه نگه دارم. (صفحه 56)

آیا به پوچی رسیده بودم؟ بله گویا رسیده‌ام. اما با خود فکر می‌کردم که چرا این جا نشسته‌ای، دومین رمانت را شروع کن. واقعا این کار حرفه‌ی توست و می‌توانی بدون رفتن به جشن‌های شبانه هم کار کنی ( صفحه60)

دلم می‌خواست بگویم «شما فقط نمایش نامه ام را اجرا کنید، دیگر چیزی از شما نمی‌خواهم به جز این که اجازه دهید روزانه به مدت دو ساعت روی این مبل دراز بکشم و عطر خوشایند تنباکو را استشمام کنم و صدای زنگ ساعت را بشنوم و در رویاهایم غرق شوم.» (صفحه 85)

 من هرگز از قهرمانانم جدا نمی‌شوم!(صفحه 158)

بمباردوف به آرامی گفت:
- نباید بحث می‌کردی، می‌بایست این طوری پاسخ میدادی؛ از تذکرات شما بسیار سپاسگزارم ایوان واسیلویچ! نهایت تلاشم را میکنم تا موارد گفته شده را اصلاح کنم... نباید روی حرفش حرف میزدی، می‌فهمی یانه؟ در سیوتسف وراژک هیچ کس با او بحث نمیکند.
- یعنی این طور است؟!هیچ کس، روی حرفش حرف نمی‌زند؟
بمباردوف در حالی که روی هر کلمه اش تأکید می‌کرد، پاسخ داد:
- هیچ کس، هیچ وقت روی حرفش حرف نزده، نمی‌زند و نخواهد زد.
- هر آنچه بگوید؟
- هر چه بگوید.(صفحه159)

در حالی که خمیازه می‌کشیدم با خود فکر می‌کردم چه زندگی خروشانی در بیرون در جریاناست ومن در این جا زنده به گور شده ام. شب‌ها یکی پس ازدیگری سپری می‌شود و جای خود را به روزها می‌دهند و روزها یکی پس از دیگری می‌‌گذرد و چیزی جز شکست برایم باقی نمی‌ماند (صفحه 198)

 

معرّفی میخائیل بولگالف جی ای ئی کرتیس

میخائیل آفاناسیویچ بولگاکُف (به روسیМихаил Афанасьевич Булгаков) در پانزدهم مه سال 1891، در شهر کی‌یف اکراین بدنیا آمد اما...

معرّفی میخائیل بولگالف جی ای ئی کرتیس و مشاهده‌ی تمام کتاب‌ها

 

مدت زمان لازم برای مطالعه دست‌نوشته‌های یک مرده

کتاب کم حجمی است با متنی روان و ساده که براحتی در دو روز می‌توانید تمام کنید.

 

شخصیت‌های اصلی کتاب:

سرگئی لئونتویچ نویسنده نمایشنامه برف سیاه در کتاب

 

آنچه دیگران درباره دست‌نوشته‌های یک مرده گفته‌اند:

  • هجویه‌ای درخشان از یکی از بزرگترین نویسندگان مدرن روس. (نشر Penguin Random House)
  • شاهکاری از کمدی سیاه. (آیریش تایمز)
  • شاهکاری از نویسنده‌ی کتاب مرشد و مارگاریتا (گودریدز)

 

ترجمه‌های فارسی از رمان دست‌نوشته‌های یک مرده

  1. دست نوشته‌های یک مرده، ترجمه فهیمه توزنده جانی، نشر کتابسرای تندیس، شابک 9786001820281
  2. برف سیاه، ترجمه احمد پوری، نشر نیماژ، شابک 9786003673236

نسخه الکترونیکی این کتاب وجود است .

 

 

تهیه و تنظیم:
واحد محتوا ویستور
عسل ریحانی

 

ثبت دیدگاه

دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "دست نوشته های یک مرده" می نویسد