loader-img
loader-img-2

وداع با اسلحه (میراث همینگوی 8) انتشارات افق

5 / -
  • ناشر : افق افق
  • قطع : رقعی
  • نوع جلد : شومیز
  • نوبت چاپ : 25
  • تعداد صفحات : 416
  • سال چاپ : 1400
  • شمارگان : 550
  • دسته بندی : رمان خارجی
  • شابک : 9786003533929
like like
like like

معرّفی کتاب وداع با اسلحه:

- سال انتشار کتاب وداع با اسلحه:

وداع با اسلحه (به انگلیسی A Farewell to Arms) سومین رمان نوشته ارنست همینگوی نویسنده آمریکایی است که اولین بار در سال 1929 منتشر شد.

 

توضیحی در مورد عنوان رمان وداع با اسحله:

عنوان از شعری از جورج پیل نمایشنامه نویس انگلیسی قرن شانزدهم گرفته شده است.

 

خلاصه‌ای از داستان وداع با اسحله:

داستان رمان در جریان مبارزات ایتالیا در جنگ جهانی اول اتفاق می‌افتد. داستان روایتی از زبان اول شخص است یک آمریکایی به نام فردریک هنری است که به عنوان ستوان در سپاه آمبولانس ارتش ایتالیا خدمت می‌کند.
این رمان که در پس زمینه جنگ جهانی اول می‌گذرد، رابطه عاشقانه بین هنری مهاجر و یک پرستار انگلیسی به نام کاترین بارکلی را توصیف می‌کند.

این رمان بر اساس تجربیات خود همینگوی از خدمت در کمپین‌های ایتالیایی در طول جنگ جهانی اول بود. الهام بخش شخصیت کاترین بارکلی، اگنس فون کوروسکی، پرستاری بود که پس از مجروح شدن همینگوی در بیمارستانی در میلان از او مراقبت می کرد. او قصد داشت با او ازدواج کند اما وقتی او به آمریکا بازگشت، او عشق او را رد کرد.
مایکل رینولدز می نویسد که همینگوی در نبردهای توصیف شده شرکت نداشت.

این رمان برای اولین بار در مجله Scribner's Magazine در شماره های مه 1929 تا اکتبر 1929 به صورت قسمتی منتشر شد.
این کتاب، همینگوی را از نظر مالی مستقل کرد.

 

بخش‌هایی از کتاب:

«مرد غالبا دلش می‌خواهد که تنها باشد و زن هم دلش می‌خواهد تنها باشد و اگر هم‌دیگر را دوست بدارند، در این موضوع به هم‌دیگر حسادت می‌کنند، ولی من به راستی می‌توانم بگویم که هرگز چنین احساسی نکردم؛ وقتی که با هم بودیم، می‌توانستیم احساس تنهایی بکنیم تنهایی در برابر دیگران.»
«من می‌دانم که شب مثل روز نیست؛ می‌دانم که همه چیز فرق می‌کند، موضوع‌های شب را نمی‌توان در روز توجیه کرد، برای این که دیگر وجود ندارند، و شب ممکن است برای مردمان تنها، همین که تنهایی‌شان آغاز شد، وحشتناک باشد.»
من پرسیدم: واقعاً نظر شما راجع به جنگ چیه؟
نظرم این است که احمقانه است.

 ترسوها هزاربار می‌میرن، شجاعان فقط یه‌بار می‌میرن. ــ درسته. کی اینو گفته؟ ــ نمی‌دونم. کاترین گفت: "احتمالا خودش ترسو بوده. خیلی چیزا دربارهٔ ترسوها می‌دونسته؛ اما دربارهٔ شجاعان هیچی. شجاعان شاید دوهزار بار می‌میرن به شرط اون‌که باهوش باشن. اون که این حرف رو زده به این نکته اشاره نکرده."

به‌عقیدهٔ من باید جنگ رو تموم بکنیم، جنگ تموم نمی‌شه تا زمانی که یه طرف جنگ رو تموم نکنه. اما اگه ما جنگ رو تموم نکنیم، اوضاع بدتر می‌شه. پاسینی محترمانه گفت: "نمی‌تونه بدتر بشه. چون چیزی از جنگ بدتر وجود نداره."

پرسیدم: "بعد از جنگ کجا زندگی کنیم؟" ــ احتمالا در خونهٔ سالمندان. سه ساله که کودکانه انتظار می‌کشم تا کریسمس جنگ تموم بشه؛ اما حالا انتظار می‌کشم تا بچه‌مون فرمانده‌ی‌کل قوا بشه. ــ ممکنه ژنرال بشه. ــ اگه جنگ صد سال طول بکشه، اون‌وقت می‌تونه در هر دو مقام خدمت کنه.

 

معرّفی ارنست میلر همینگوی:

ارنست میلر همینگوی 21 ژوئیه 1899 در اوک پارک، ایلینوی، حومه‌ای مرفه در غرب شیکاگو، در خانواده کلارنس ادموندز همینگوی، پزشک و گریس هال همینگوی، یک موسیقیدان به دنیا آمد. ارنست پنج برادر و خواهر داشت. ارنست و خواهرش مارسلین یک سال تفاوت سنی داشتند و به شدت شبیه هم بودند اما...

معرّفی ارنست میلر همینگوی و مشاهده‌ی تمام کتاب‌ها

 

شخصیت‌های رمان وداع با اسلحه:

ستوان فردریک هنری: یک آمریکایی که در ارتش ایتالیا به عنوان افسر خدمت می‌کند.
خانم کاترین بارکلی: پرستار و عاشق هنری.
ستوان رینالدی: یک جراح ارتش که در نزدیکی خط مقدم خدمت می کند و به هنری علاقه برادرانه دارد.
کشیش: یک کشیش ارتش، اغلب درباره خدا و جنگ با هنری بحث می کند.
هلن فرگوسن: دوست و همکار پرستار خانم کاترین.
خانم ون کامپن: سرپرست رسمی پرستاران در بیمارستان آمریکایی در میلان. او و هنری بلافاصله از یکدیگر متنفر می‌شوند.
خانم گِیج: یک پرستار غیر متعارف در بیمارستان آمریکایی در میلان که با هنری دوست می‌شود.
سرگرد والنتینی: یک جراح سرزنده، شاد و توانا که زانوی زخمی هنری را در میلان جراحی می‌کند.
جینو: یک سرباز ایتالیایی بسیار دوست داشتنی که با این وجود میهن پرستی او هنری را آزار می‌دهد.
بونلو: راننده آمبولانسی تحت فرمان هنری.
پیانی: راننده آمبولانسی که به خاطر وفاداری شخصی با هنری می‌ماند.
پاسینی: یک راننده آمبولانس در حمله خمپاره‌ای که هنری را زخمی کرد.
امیلیو: یک متصدی بار  که به آن‌ها کمک می‌کند به سوئیس فرار کنند.
کنت گرفی: یک نجیب زاده نود و چهار ساله که در گذشته با هنری آشنایی داشته است.
رالف سیمونز و ادگار ساندرز: دو خواننده اپرا که در ایتالیا با نام‌های هنری ایتالیایی در حال تحصیل و اجرا هستند.

 

آنچه دیگران در مورد کتاب وداع با اسلحه می‌گویند:

گور ویدال نوشت: «اثری جاه طلبانه، که در آن می‌توان آغاز لحن دقیق، هنرمندانه و بی عیب و نقصی که از آن به بعدنثر [همینگوی] را مشخص کرده است، مشاهده کرد».

آخرین سطر بررسی نیویورک تایمز در سال 1929 چنین است: "این کتاب تکان دهنده و زیبایی است."

بیکر می‌گوید: «همینگوی پس از ده سال مراقبه و هضم تجربیات خود، اثری را در برابر خوانندگانش قرار می‌دهد که نه از یک تجربه جنگی صرف، نه ذخیره‌ای از عشق و مرگ در طول جنگ به دور است."

 

وداع با اسحله و سانسور:

به دلیل اتهامات ماهیت مستهجن فروش آن در دکه‌های روزنامه فروشی بوستون ممنوع شد.
 حداقل دو نسخه از چاپ اول وجود دارد که همینگوی مجدداً متن سانسور شده را به صورت دستنویس درج کرده است، یکی از این نسخه‌ها را به موریس کویندرو داد و دیگری را به جیمز جویس متن تصحیح شده‌ی دستنویس همینگوی در نسخه‌های منتشر شده رمان گنجانده نشده است. با این حال، برخی از نسخه‌های کتاب صوتی بدون سانسور وجود دارد.

خداحافظی با اسلحه در ایالت آزاد ایرلند ممنوع شد.

همچنین، این رمان تا سال 1948 نمی توانست در ایتالیا منتشر شود، زیرا رژیم فاشیستی آن را مضر می دانست، هم در توصیف نبرد کاپورتو ، و هم به دلیل ضد نظامی گری خاصی که در اثر نهفته است.
منابع نشان می‌دهد که اساس این سانسور رژیم فاشیستی، یک ضدیت شخصی بین نویسنده و بنیتو موسولینی بوده است. همینگوی در سال 1923، اندکی پس از به دست گرفتن قدرت، و در مقاله اش در تورنتو استار با او مصاحبه کرده بود.او موسولینی را تحقیر کرد و او را "بزرگترین بلوف اروپا" خواند. همینگوی موسولینی را چنین توصیف می‌کند که تلاش می‌کند با تظاهر به اینکه عمیقاً غرق در خواندن است، رسانه‌ها را تحت تأثیر قرار دهد، در حالی که در واقعیت یک فرهنگ لغت فرانسوی به انگلیسی وارونه در دست دارد.
ترجمه ایتالیایی از این رمان قبلاً به طور غیرقانونی در سال 1943 توسط فرناندا پیوانو تهیه شده بود که منجر به دستگیری او در تورین شد.

 

افتخارات «وداع با اسلحه»:

 انتشار آن جایگاه همینگوی را به عنوان یک نویسنده مدرن آمریکایی با قد و قامت تضمین کرد. این کتاب اولین کتاب پرفروش او شد، و "برترین رمان جنگی آمریکایی از آن جنگ جهانی اول" نامیده شد.

 

وداع با اسلحه و سینما:

این رمان برای اولین بار توسط لارنس استالینگز در سال 1930 برای تئاتر اقتباس شد،  سپس به عنوان یک فیلم در سال 1932، و دوباره در سال 1957.
یک مینی سریال تلویزیونی سه قسمتی نیز در سال 1966 ساخته شد.

فیلم In Love and War محصول 1996 به کارگردانی ریچارد آتنبرو و با بازی کریس اودانل و ساندرا بولاک زندگی همینگوی در ایتالیا را به عنوان راننده آمبولانس در وقایع قبل از نوشتن فیلم خداحافظی با اسلحه به تصویر می‌کشد.

 

ترجمه‌های فارسی از رمان «وداع با اسلحه»:

با 6 ترجمه به زبان فارسی موجود است:

  1. «وداع با اسلحه با ترجمة نجف دریابندری از نشر نیلوفر، از نشر امیرکبیر، از نشر علمی و فرهنگی
  2. «وداع با اسلحه با ترجمة نازی عظیما از نشر افق
  3. «وداع با اسلحه با ترجمة مهدی افشار از نشر روزگار
  4. «وداع با اسلحه با ترجمة هاجر زینی‌وند از نشر هنر پارینه
  5. «وداع با اسلحه با ترجمة هانیه چوپانی از نشر آسو
  6. «وداع با اسلحه با ترجمة مجید امینی از نشر سفیر قلم

 

کتاب‌های صوتی و الکترونیکی از وداع با اسلحه:

- مشخصات کتاب‌های صوتی این اثر:

1. نام کتاب    کتاب صوتی وداع با اسلحه

  • نویسنده    ارنست همینگوی
  • مترجم    نجف دریابندری
  • گوینده    علی عسکری، سحر حق شناس
  • ناشر چاپی    انتشارات امیرکبیر
  • ناشر صوتی    نوین کتاب گویا
  • سال انتشار    1399
  • فرمت کتاب    MP3
  • مدت    11 ساعت و 33 دقیقه
  • زبان    فارسی
  • موضوع کتاب    کتاب صوتی داستان و رمان خارجی

 

2. نام کتاب    کتاب صوتی وداع با اسلحه

  • نویسنده    ارنست همینگوی
  • مترجم    نجف دریابندری
  • گوینده    امید تقوی
  • ناشر چاپی    انتشارات امیرکبیر
  • ناشر صوتی    آوانامه
  • سال انتشار    1398
  • فرمت کتاب    MP3
  • مدت    11 ساعت و 47 دقیقه
  • زبان    فارسی
  • موضوع کتاب    کتاب صوتی داستان و رمان خارجی

 

- مشخصات کتاب‌های الکترونیکی این اثر:

  1. براساس نسخه‌ی چاپی نشر سفیرقلم.
  2. براساس نسخه‌ی چاپی نشر هنرپارینه.
  3. براساس نسخه‌ی چاپی نشر مجید.

 

 

تهیه و تنظیم:
واحد محتوا ویستور
عسل ریحانی

ثبت دیدگاه

دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "وداع با اسلحه (میراث همینگوی 8)" می نویسد