معرّفی کتاب ماجرای نزاع ایوان ایوانویچ و ایوان نیکیفورویچ:
- سال انتشار کتاب ماجرای نزاع ایوان ایوانویچ و ایوان نیکیفورویچ:
ماجرای نزاع ایوان ایوانویچ و ایوان نیکیفورویچ (به روسی Повесть о том, как поссорился Иван Иванович с Иваном Никифоровичем) داستان کوتاهی از نویسنده روسی نیکولای واسیلیویچ است که به عنوان آخرین داستان در مجموعه داستان های میرگورود در سال 1835 منتشر شد.
خلاصهای از داستان ماجرای نزاع ایوان ایوانویچ و ایوان نیکیفورویچ:
داستان در مورد این است که چگونه دو همسایه، دو ایوان کاملا متضاد، دو دوست قدیمی، ایوان ایوانوویچ و ایوان نیکیفورویچ، برای چندین دهه بر سر تعویض ناموفق یک تفنگ قدیمی با یک خوک قهوه ای با یکدیگر نزاع میکنند.
بخشهایی از کتاب:
فصل بدی برای سفر بود: پاییز بود با آن هوای ملالآور و نمناک و گلولای و آسمان مِهگرفته. نوعی سرسبزی غیرطبیعی، حاصل بارشهای بیوقفه و ملالآور مثل پتویی رنگورورفته، دشتها و مزارع را پوشانده بود و هرچقدر که شیطنت برازندۀ پیرمردهاست و گل رز مناسب پیرزنها، آن پوشش گیاهی نیز به آن دشتها و مزارع میآمد.
در آن روزها آبوهوا تأثیر بدی بر من میگذاشت؛ هوا که ملالآور میشد، من هم دلتنگ میشدم. بااینحال، وقتی به میرگورود نزدیک شدم، احساس کردم قلبم تند میزند. خدای من، چقدر خاطره از این شهر داشتم! بیست سال بود آن جا را ندیده بودم. در آن زمان، در این شهر، دو انسان، دو دوستِ جدانشدنی در رفاقتی رشکبرانگیز کنار هم روزگار میگذراندند! چقدر انسان سرشناس درگذشته بود!
دمیان دمیانویچِ قاضی دیگر دار فانی را وداع گفته بود. ایوان ایوانویچ، همان ایوانِ یکچشم، نیز جان به جانآفرین تسلیم کرده بود. وارد خیابان اصلی شدم. همهجا دیرکهایی نصب کرده بودند و به نوک هریک از آنها بافۀ کاهی گره زده بودند: ظاهراً طرح تازهای در دست اجرا بود! چند کلبه تخریب شده بود و آنچه از پرچینها و حصارها باقی مانده بود غم به دل آدم مینشاند.
آن روز جشنی بر پا بود. دستور دادم ارابهام جلوی کلیسا بایستد و چنان آرام وارد کلیسا شدم که هیچکس متوجه حضورم نشد. البته کسی هم آن جا نبود. کلیسا خالی بود. تقریباً هیچکس نبود. معلوم بود که حتی مؤمنترین آدمها هم دلِ خوشی از جادههای گلی ندارند. شمعها در آن روزِ ابری و، بهتر بگویم، دلگیر، بهطرزی عجیب بدشکل به نظر میآمدند.
از رواقهای تاریک غم میبارید و از پنجرههای قوسیشکل بلند اشکهای باران جاری بود. من بهسمت رواق کلیسا رفتم و خطاب به پیرمرد محترمی که موهایی سپید داشت گفتم: «لطف میکنید بفرمایید ایوان نیکیفورویچ هنوز زنده هستند یا نه؟»
معرّفی نیکلا گوگول
نیکلا واسیلویچ گوگول در سال 1809 در اوکرائین متولد شد. و در سال 1852 در پترزبورگ درگذشت. او خود را همیشه در این شهر غریبه حس میکرد. و روح صادق و ساده و روستائی او با این پایتخت ظریف و آداب دان و سیاست باز و پلیس مآب سازگاری نداشت اما...
معرّفی نیکلا گوگول و مشاهدهی تمام کتابها
ماجرای نزاع ایوان ایوانویچ و ایوان نیکیفورویچ و اپرا:
اپرایی تک پردهای به همین نام از آهنگساز روسی گنادی بانشچیکوف وجود دارد
ترجمههای فارسی از رمان «ماجرای نزاع ایوان ایوانویچ و ایوان نیکیفورویچ»:
با ترجمه بابک شهاب از نشر بیدگل.
کتابهای صوتی و الکترونیکی از ماجرای نزاع ایوان ایوانویچ و ایوان نیکیفورویچ:
- مشخصات کتابهای صوتی این اثر:
1.نام کتاب کتاب صوتی ماجرای نزاع ایوان ایوانویچ و ایوان نیکیفورویچ
- نویسنده نیکلای گوگول
- مترجم بابک شهاب
- گوینده سیاوش اکبریان
- ناشر چاپی نشر بیدگل
- ناشر صوتی شرکت توسعه محتوای لحن دیگر
- سال انتشار 1401
- فرمت کتاب MP3
- مدت 2 ساعت و 48 دقیقه
- زبان فارسی
- موضوع کتاب کتاب صوتی داستان و رمان خارجی
- مشخصات کتابهای الکترونیکی این اثر:
- براساس نسخهی چاپی از نشر بیدگل.
تهیه و تنظیم:
واحد محتوا ویستور
عسل ریحانی
ثبت دیدگاه
دیدگاه کاربران