معرفی کتاب «مالون میمیرد» اثر «ساموئل بکت»
کتاب «مالون میمیرد | به انگلیسی: Malone Dies»، اثر «ساموئل بکت | به انگلیسی: Samuel Beckett» است که نخستین بار در سال «1951» به انتشار رسید. شخصیت اصلی کتاب پیرمردی است که در اتاقش به انتظار مرگ نشسته و در همان حال برای گذراندن وقت، قصههایی در ذهن خود میسازد. افرادی که به کتابهای فلسفی علاقه دارند، از مطالعهی این کتاب لذت میبرند.
دیگران مهم در ارتباط با این کتاب چه گفتهاند؟
به نقل از Time: با ضرب آهنگ و ریتمی پیچیده و چندوجهی که مخاطب را به گونهای هیپنوتیزم میکند.
به نقل از New York Times: بکت، افسونگری بیهمتا است.
به نقل از Penguin Random House: هیجانانگیز و به شکل اسرارآمیزی روحبخش.
بخشی از کتاب
در بخشی از کتاب میخوانید: «یک روز متوجه شدم که این جا هستم، در تخت خواب. احتمالاً در جایی از هوش رفتهام، شکافی در خاطراتم ایجاد شده، از سر گرفته نشده تا وقتی که مشاعرم به حال عادی برگشت، در این تخت خواب. در مورد رویدادهایی که در آن لحظه منجر به ازهوش رفتنم شد و به ندرت نسبت بهشان بیاعتنا بودهام، در آن لحظه، هیچ اثر مشخصی بر ذهنم برجای نگذاشته است. اما کی است که برایش چنین وقفهای پیش نیامده باشد؟ بعد از مستی این حالت عادی است. اغلب خودم را با بازسازیشان سرگرم کردهام، همین رویدادهای از دست رفته. اما بیآنکه واقعاً موفّق شوم خودم را سرگرم کنم.
اما آخرین چیزی که به یاد میآورم چیست، از آن جا میتوانم شروع کنم، پیش از به هوش آمدنم در این جا؟ این هم از دست رفته است. قطعاً پیادهروی میکردم، سراسر زندگیام پیادهروی کردهام، به غیر از چند ماه اول و مدتی که در این جا بودهام. اما نهایتاً نمیدانستم کجا هستم یا چه افکاری دارم. بنابراین چه طور میتوانم انتظار داشته باشم که به یاد بیاورم، و با چه؟ حالتی را به یاد میآورم. روزگار جوانیام متفاوتتر بود، آن طور که به یاد میآید، گاه به گاه.
آن موقع به خوبی راهام را نمیشناختم. در نوعی اغما به سر بردهام. فقدان هشیاری هیچ وقت برایم فقدانی عظیم نبوده است. اما شاید با ضربهای از حال رفته بودم، به سر، در جنگلی شاید، بله، حالا که از جنگلی صحبت میکنم کمابیش جنگلی را به یاد میآورم. تمامش متعلق به گذشته است. حال این زمان حاضر است که باید تثبیتش کنم، پیش از آن که تقاص پس بدهم. اتاقی معمولی است. تجربهی کمی از اتاقها دارم، اما این یکی به نظرم کاملاً معمولی است. واقعیت این است، اگر احساس نمیکردم رو به مرگم، میتوانستم به راحتی خودم را مرده بدانم، در حالی که تقاص گناهانم را پس بدهم، یا در یکی از عمارتهای بهشت.
اما سرانجام احساس میکنم که وقت زیادی نمانده است، که وضعیت این طور نمیبود اگر در بهشت بودم، یا در جهنم. آن سوی گور، حس در آن سوی گور بودن در من قویتری بود شش ماه پیش. اگر برایم پیشگویی شده بود که روزی حس میکنم که همچون امروز زندگی میکنم، حتماً لبخند میزدم. دیده نمیشد، اما میدانستم که لبخند بر لب دارم. خوب به یادشان میآورم، این چند روز آخر، خاطرات زیادی نسبت به سی هزار و خردهای که پیش از این رفته به جا گذاشته است. برعکسش کمتر تعجبآور میشد. سیاههام را که تمام کردم، اگر مرگم درنرسید، خاطراتم را مینویسم. مسخره است، شوخی کردم. مهم نیست. گنجینهای هست که هیچ وقت به درونش نگاه نکردهام.»
درباره «ساموئل بکت»
ساموئل بکت یکی از نمایشنامهنویسان، رماننویسان و شاعران ایرلندی بوده که در 13 آوریل سال 1906 در یک خانوادهی مذهبی پروتستان متولّد شده است. او در رشتهی ادبیات و زبان فرانسه تحصیل کرده و در سال 1927 مدرک کارشناسی خود را دریافت کرده است. ساموئل بکت توانست جایزهی نوبل ادبیات سال 1969 و صلیب جنگ سال 1945 را از آن خود کند. او سرانجام در 22 دسامبر سال 1989 درگذشت.
دیگر آثار «ساموئل بکت | به انگلیسی: Samuel Beckett»
ساموئل بکت آثار فراوانی دارد که عبارتند از:
نمایشنامه: در انتظار گودو، دست آخر یا آخر بازی، آخرین نوار کراپ، بازی، من نه، فاجعه، چی کجا، چرکنویس برای یک نمایشنامه، روزهای خوش و همهی افتادگان.
رمان: مرفی، وات، مالوی، مالون میمیرد، نامناپذیر، گم گشتگان، متنهایی برای هیچ و مرسیه و کامیه.
مصاحبه: آخرین دیدار با ساموئل بکت و گفتگوهایی با ساموئل بکت.
اشعار: هوروسکوپ و آنچه واژه هست.
بهترین نسخه کتاب «مالون میمیرد»
انتشارات فرهنگ جاوید با ترجمهی محمود کیانوش، نشر ثالث مترجم سهیل سمی و انتشارات چشمه مترجم مهدی نوید کتاب مالون میمیرد اثر ساموئل بکت را منتشر کردهاند.
ثبت دیدگاه
دیدگاه کاربران