loader-img
loader-img-2

شرافت(رقعی)معیار علم نوشته الیف شافاک انتشارات معیار علم

5 / -
like like
like like

معرّفی کتاب شرافت:

- سال انتشار کتاب شرافت:

شرافت (به انگلیسی Honour) رمانی از الیف شافاک نویسنده ترک است که به زبان انگلیسی نوشته شده و اولین‌بار در جولای 2011 منتشر شده است.  

 

خلاصه‌ای از داستان شرافت:

این رمان حول محور اسکندر، یک ضدقهرمان، می‌چرخد و وضعیت مهاجران را از طریق خانواده‌ای از روستاهای کردنشین ترکیه که به لندن مهاجرت کرده‌اند، روایت می‌کند.
پمبه و همسرش آدم به لندن مهاجرت می‌کنند، به امید زندگی بهتر غافل از اینکه روزگار چه خوابی برای آنها دیده است، در کشمش بین این‌که آیا باید به آداب و رسوم جایی که از آن آمده‌اند پایبند باشند یا شبیه ساکنان شهر لندن رفتار کنند، آدم خانه و خانواده را ترک می‌کند و مرد خانه پسر بزرگ او اسکندر می‌شود، اسکندر درگیر شرف وغیرت شرقی‌اش است و زمانی که مادرش می‌خواهد وارد رابطه‌ای با الیاس شود او را به قتل می‌رساند، اسما خواهر کوچک اسکندر است که بخاطر قتل مادرشان نمی‌تواند او را ببخشد و...

 

بخش‌هایی از کتاب:

ما در هاکنی و در خیابان لورندر گرو یا اسطوخودوس زندگی می‌کردیم. اما مادرم از این که در آن خیابان بر خلاف اسمش حتی یک بوته اسطوخدوس هم نبود،کاملا ناامید و ناراحت شد. او همیشه برای پیدا کردن این گیاه و بوته‌های بنفش رنگش در حیاط همسایه‌ها و یا در گوشه‌ای در خیابان گشت میزد. اما من عاشق آن محله بودم. آرایشگاه‌های سیاه پوستان، کافه ها ی جامایکایی، نانوایی یهودی، پسرک الجزایری که در میوه فروشی می ایستاد و اسم من را با لهجه ی با نمکی تلفظ می‌کرد و همیشه هدیه‌ی کوچکی به من می‌داد. موزیسین‌های فقیر ساکن آن خیابان پنجره‌های اتاقشان باز بود و مرتب ساز می نواختند. و بدون اینکه خودشان بدانند من را با شوپن آشنا کردند. هنرمندان بازار خیابان ریدلی هم در مقابل پول اندکی نقاشی‌های پورتره می‌کشیدند. یکی از آنها حتی روزی پورتره من را در مقابل یک لبخند کشید. افراد مختلفی با اعتقادات متفاوتی در آنجا زندگی می‌کردند. قبل از آمدن به این خانه، من و اسکندر سالهای ابتدایی زندگیمان را در آپارتمانی در استانبول گذراندیم. آن روزها متعلق به زمان و مکان دیگری بودند. خانواده کمی قبل از تولد یونس در ماه می 1970 به انگلستان مهاجرت کرد. مادرم هم مانند بسیاری از مهاجران، حافظه ی انتخابی داشت و از گذشته تنها اتفاقات خوبش را به خاطر می‌آورد. آفتاب گرم، ادویه جات هرمی شکل بازار، عطر جلبک‌های دریایی که در باد می پیچید. سرزمین مادری بی عیب و نقص بود و یک پناهگاه احتمالی برای بازگشت حتی شده در خواب و نه در واقعیت. اما خاطرات من متفاوت بودند. شاید گذشته‌ای را که بچه ها در ذهن دارند با آنچه در ذهن بزرگترها بر جای مانده متفاوت باشد. هر از گاهی به یاد طبقه ی زیر زمین آن خانه‌ی قدیمی می‌افتم. اسباب و اثاثیه‌ی لاجوردی رنگ. تورهای گرد سفید و قلاب دوزی شده بر روی عسلی‌ها و قفسه‌های آشپزخانه. کپک‌های روی دیوار. پنجر‌های بلندی که رو به خیابان باز می‌شدند... خاطره‌ای که از آنجا در ذهنم بر جای مانده خانه تاریک و کم نوری ست که بوی نا می دهد و تمام روز صدای رادیو در آن شنیده می‌شد. صبح و بعد از ظهر، اتاقمان مه گرفته بود. اما همانجا، برایمان معنای خانه را داشت. در اتاق روی فرش، چهار زانو می نشستم و با دهانی نیمه باز به پنجره ی کنار سقف نگاه می‌کردم. از آن پنجره می‌توانستیم پاهای عابران زیادی را در پیاده رو ببینیم که به چپ و راست می رفتند. برخی به سر کار و بعضی هم از خرید باز می‌گشتند و عده‌ای هم برای پیاده روی به بیرون آمده بودند. نگاه کردن به پاهای عابران پیاده و حدس زدن درباره زندگی خصوصی شان بازی مورد علاقه ی ما بود که معمولا سه بازیکن ثابت داشت: من، اسکندر و مادر. به طور مثال اگر یک جفت کفش براق و پاشنه بلند زنانه بر روی پیاده رو می دیدیم که با قدم‌هایی تند در حرکت بود، بند کفش با دقت دور مچ ها بسته شده و پاشنه ی کفش نیز محکم بر روی آسفالت می خورد. مادرم می‌گفت:" فکر می‌کنم داره به دیدن نامزدش میره." و بعد داستان پیچیده‌ای درباره عشق و دل شکستن بازگو می‌کرد. اسکندر هم در این بازی مهارت داشت. اگر یک جفت کفش چرمی کهنه و قدیمی مردانه را می دید سریع داستانی برایش می ساخت و می‌گفت که آنها متعلق به مردی هستند که مدت هاست بیکار شده و الان آنقدر ناامید است که تصمیم دارد به بانک سرکوچه دستبرد بزند و نگهبانان در جا به او شکلیک می‌کنند. زیر زمین نور زیادی نداشت اما در عوض آب باران، به راحتی به آنجا نفوذ می‌کرد. نم نم باران مشکلی ایجاد نمی نمود اما وقتی بیشتر از دو اینچ در شهر باران می بارید، لوله ی فاضلاب خانه طغیان می‌کرد و در اتاق پشتی دریاچه ی کثیف و تیره‌ای تشکیل می‌شد. جاسیگاری‌های چوبی، ملاقه، قاب عکس و سبدهای بامبو شناگران خوبی بودند. اما سینی فر، تخته گوشت، قوری چای، و هاون، شانسی برای شناور ماندن نداشتند.گلدان شیشه‌ای روی میز هم سریع غرق میشد اما گل‌های پلاستیکی درون آن شناور می ماندند. ولی دست چوبی که برای خاراندن کمر از آن استفاده می‌شد بر خلاف میل من هیچ وقت غرق نمی‌شد.

 

معرّفی الیف شافاک

الیف شافاک یا الف شفق (به ترکی استانبولی  Elif Şafak) نویسنده، جستار نویس، سخنران انگیزشی TED Global، روزنامه‌نگار، فمینیست و فعال حقوق زنان، اهل ترکیه در بیست و پنجم اکتبر سال 1971 در استراسبورگ فرانسه به دنیا آمد و پس از جدایی پدر و مادرش، با مادر به ترکیه برگشت و در آنجا در دو فضای متفاوت بزرگ شد؛ فضای تربیتی مادرش بعنوان زنی تحصیلکرده و روشنفکر  که مسئولیت بزرگ کردن او را داشت و فضای تربیتی مادربزرگش که زنی سنتی، تا حدودی خرافاتی و درگیر جادو جنبل اما...

معرّفی الیف شافاک و مشاهده‌ی تمام کتاب‌ها

 

درون‌مایه رمان «شرافت»:

سازگاری مهاجران شرقی در دنیای غرب.

 

افتخارات «شرافت»:

  • نامزد جایزه ادبیات آسیا در سال 2012
  • برنده جایزه داستان زنان 2013 .
  • نامزدجایزه‌ی بین‌المللی ادبی دوبلین 2013
  • برنده جوایز لورینت سال 2014

 

ترجمه‌های فارسی از رمان «شرافت»:

با 6 ترجمه به زبان فارسی موجود است:

  1. مادرم دو بار مُرد با ترجمه حسن حاتمی از نشر رهی.
  2. اسکندر با ترجمه صابر حسینی از نشر نیماژ.
  3. رسوایی با ترجمه چکامه چاوشی از نشر آوای چکامه.
  4. شرافت با ترجمه منازنگنه از نشر معیار علم.
  5. اسکندر با ترجمه مریم طباطبائیها از نشر قطره.
  6. شرافت با ترجمه شهناز ایلدرومی از نشر 360درجه.

 

کتاب‌های صوتی و الکترونیکی از شرافت:

- مشخصات کتاب‌های صوتی این اثر:

  • نام کتاب    کتاب صوتی اسکندر
  • نویسنده    الیف شافاک
  • مترجم    مریم طباطباییها
  • گوینده    رامونا شاه
  • ناشر چاپی    نشر قطره
  • ناشر صوتی    نوین کتاب گویا
  • سال انتشار    1400
  • فرمت کتاب    MP3
  • مدت    19 ساعت و 48 دقیقه
  • زبان    فارسی
  • موضوع کتاب    کتاب صوتی داستان و رمان خارجی

 

- مشخصات کتاب‌های الکترونیکی این اثر:

1.براساس نسخه‌ی چاپی نشر رهی.
2.براساس نسخه‌ی چاپی نشر معیارعلم.
3.براساس نسخه‌ی چاپی نشر نیماژ.
4.براساس نسخه‌ی چاپی نشر قطره.

5.نام کتاب    کتاب شرافت

  • نویسنده    الیف شافاک
  • مترجم    مینا کریمی
  • ناشر چاپی    انتشارات سعید نوین
  • سال انتشار    1397
  • فرمت کتاب    EPUB
  • تعداد صفحات    488
  • زبان    فارسی
  • شابک    9786226132374
  • موضوع کتاب    کتاب‌های داستان و رمان خارجی

 

 

تهیه و تنظیم:
واحد محتوا ویستور
عسل ریحانی

ثبت دیدگاه

دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "شرافت(رقعی)معیار علم" می نویسد