loader-img
loader-img-2

دن کیشوت نوشته میگوئل دو سروانتس انتشارات نگاه و تاو

5 / -
like like
like like

معرّفی رمان دن کیشوت

- زمان انتشار رمان دن کیشوت:

میگوئل سروانتس، دن کیشوت، شوالیه‌ای با چهره غمگین یا به اسپانیایی  دُن کیخوته دِ لا مانچ Don Quijote de la Mancha را در زندان نوشت و نوشتنش 10 سال به طول انجامید. نخستین قسمت آن را در 16ژوئیه سال 1605 در مادرید منتشر کرد و دومین قسمت آن را در سال 1615.

 

- اسطوره دن کیشوت:

 در واقع دن کیشوت قهرمانی جهانی شده است و به صورت اسطوره درآمده، و این کتاب از مهمترین قدم‌هائی است که برای خلق رمان مدرن برداشته شده است.

 

خلاصه‌ای از داستان دن کیشوت:

دن کیشوت در روستای خود:
 دن کیشوت که طبعی بخشنده و ساده و بی تزویر دارد، تخیلات خود را برای مردم روستا نقل می‌کند، و کار به جایی می‌رسد که کشیش و آرایشگر دهکده به او نسبت دیوانگی می‌دهند، اما زندگی تخیلی کم‌کم جای واقعیات را برای او می‌گیرد.
 کلاه مقوائی لبه‌دارش را هم‌چون کلاهخود جنگاوران به نظر می‌آورد و اسب لاغر و بینوایش را مرکبی رهوار و بادپا و او را برازنده نام «رُوسینانت» می‌بیند. و یکی از زنان روستائی در خیال او به یک بانوی مجلل خوش فکر و خوش بیان تبدیل می‌شود، و نام اشرافی «دولچینه دو توبوسو» را به او می‌بخشد، و به خاطر او به جنگ و ستیز می‌پردازد.
  باید از جا جنبید ... دن کیشوت سراسر دنیا را به صورت صحنه حوادث و در انتظار پیکار قهرمانان می‌بیند ... باید جنگید؛ از خطر هراس نباید داشت! خستگی ناپذیر باید بود!...
 مسافرخانه نیمه ویران و محقر روستا را همچون قصری باشکوه می‌نگرد، و دختران عامی و عادی خدمتکار را به صورت زنان شیک پوش اشراف می‌بیند، که در تالارهای زیبای این قصر می‌خرامند و فخر می‌فروشند و مسافرخانه‌دار مفلوک و حقه‌باز را شاهزاده‌ای می‌شمارد که می‌تواند در طی یک مراسم به یادماندنی به او لقب شوالیه بدهد ... اما افسوس که دن کیشوت در پیکار بزرگ خود با عده‌ای از اوباش و ولگردان برخورد می‌کند، و در جنگ خیابانی درگیر می‌شود و کتک خورده از این پیکار بیرون می‌آید.

دن کیشوت از روستای خود بیرون می‌زند:
 بسوزانیم کتاب‌های ملعون را، که این مرد بیچاره را به چنین روزی انداخته است. و به آسیابان و نزدیکان این مرد هشدار بدهیم!... بعد از مباحثات بسیار درباره حل مشکلات اخلاقی و وجدانی دن کیشوت، قضایا به صورت جدی‌تری در می‌آید. دن کیشوت از این شکست‌ها درس‌ها می‌گیرد. اما مأیوس نمی‌شود، و این بار همراه یک چابک سوار نام‌آور، که کسی جز سانچو پانسا، از دهقانان آن روستا نیست، از دهکده به بیرون می‌شتابد. سانچو نیز مثل خود او آدم خوش‌قلبی است. لاغر است و چهره ای عبوس دارد. و بر عکس اربابش که غرق در اندیشه‌های قهرمانی است، او روستائی ترسو و محتاطی است؛ با این وصف گاهی از جا در می‌رود، و در پیکارهای خیالی از اربابش پیروی می‌کند، و سراب پیروزی را به چشم می‌بیند. سانچو قادر نیست که اربابش را متوجه حقیقت کند و مانع پیکار «دلیرانه» او با آسیاب بادی شود، و دن کیشوت که آسیاب بادی را با پره‌های بلندش همچون غولی می‌بیند که با او سر دشمنی دارد، از پیکار با او دست‌بردار نیست و بعد از این پیکار بزرگ، دو راهب نیکوکار را به جای دو راهزنی می‌گیرد که شاهزاده خانمی را ربوده‌اند، و با آنها می‌جنگد! و چوپانان تیره‌روز را دور خود جمع می‌کند، و برای آنها که با هزار زحمت نان روزانه‌شان را در می‌آورند، درباره برقراری صلح و آرامش و آسمانی در زمین به وعظ و سخنرانی می‌پردازد.
 و سرانجام بعد از بدبیاری‌های بسیار، و فرو رفتن در اعماق خیالات جنون‌آمیز، در گردنه‌های پر درخت «سی یرامورنا» به فکر بازنشستگی می‌افتد. خدمتکارش، سانچو پانسا، کشیش و آرایشگر دهکده را به کمک می‌طلبد، و آنها دختر جوان و زیبا و مهربانی را به همدستی می‌خوانند، و او را یک شاهزاده خانم معرفی می‌کنند، و این شاهزاده خانم دروغین، قهرمانی‌ها و دلاوری‌های دن کیشوت را می‌ستاید، و با این تدبیر قهرمان به دنیای انسانی باز می‌گردد، اما نه به عالم واقعی که در دنیای سحرآمیز دن کیشوت، افراد همچنان شکل و شمایل خیالی خود را حفظ می کنند.

 

بخش‌هایی از کتاب دن کیشوت از نشر ثالت با ترجمه محمد قاضی:

 «دن کیشوت ادامه داد و گفت: سانکو، تو هم‌چنین باید بکوشی که از این پس این همه ضرب‌المثل را که بنا به گفتار خود چاشنی می‌زنی در کلام نیاوری. البته راست است که ضرب‌المثل کلامی است قل و دل ولی تو، بنا به عادت، آن‌ها را چنان بی‌ربط و بی‌مورد به کار می‌بری که به یاوه و هذیان بیشتر شبیه است. سانکو گفت: ای وای! ارباب، این یک درد را فقط خدا می‌تواند علاج کند، زیرا من به قدر یک کتاب ضرب‌المثل می‌دانم و وقتی می‌خواهم صحبت کنم یک دفعه چندتایی از آن‌ها از دهانم خارج می‌شود و مثل این است که به هم تنه می‌زنند تا زودتر بیرون آیند و هر کدام را که زودتر آمدند بر زبان می‌آورم، ولو بی‌مورد و بی‌تناسب باشد.»

 «نامش «دولسینه» و موطنش توبوزو یکی از قراء مانش و عنوانش دست کم شاهزاده خانم است، چون او ملکه من و معشوق من است. زیبایی او فوق بشری است چون در وجود نازنینش تمام خصال خیال‌انگییزی که شعرا به دلبران خود نسبت می‌دهند تحقق و تجمع یافته است: گیسوانش کمند بافته‌ای از تار زرین است، پیشانیش به باغ ارم می‌ماند، ابروانش چون رنگین‌کمان، چشمانش چون خورشید، گونه‌هایش چون گل سرخ، لبانش چون مرجان، دندان‌هایش چون مروارید، گردنش چون سنگ سفید، سینه‌اش چون مرمر، دست‌هایش چون عاج و سپیدی تنش چون برف است. و اما آن عضو او که عفت از چشم مردانش پنهان می‌کند به گمان من چنان باشد که با دقیق‌ترین معاینه فقط بتوان به بهای آن پی برد ولی نتوان وجه شبهی برای آن یافت.»

 «در آن هنگام سی تا چهل آسیاب بادی در آن دشت دیدند و همین که چشم دن کیشوت به آن‌ها افتاد به مهتر خود گفت: بخت بهتر از آن‌چه خواست ماست کارها را روبه‌ راه می‌کند. تماشا کن سانکو، هم‌اینک در برابر ما سی دیو بی‌قواره قد علم کرده‌اند و من در نظر دارم با همه ایشان نبرد کنم و هر چند تن که باشند همه را به درک بفرستم. با غنیمتی که از آنان به چنگ خواهیم آورد کم‌کم غنی خواهیم شد، چه این خود جنگی بر حق است و پاک کردن جهان از لوث وجود این دودمان کثیف در پیشگاه خداوند تعالی عبادتی عظیم محسوب خواهد شد. سانکوپانزا پرسید: کدام دیو؟ اربابش جواب داد: همان‌ها که تو آن‌جا با بازوان بلندشان می‌بینی، چون در میان ایشان دیوانی هستند که طول بازوانشان تقریبا به دو فرسنگ می‌رسد. سانکو در جواب گفت: احتیاط کنید ارباب، آن‌چه ما از دور می‌بینیم دیوان نیستند بلکه آسیاب‌های بادی هستند و آن‌چه به نظر ما بازو می‌نماید پره‌های آسیا است که چون از وزش باد به حرکت در آید سنگ آسیا را نیز با خود می‌گرداند.
 دن کیشوت گفت: معلوم است که تو از ماجراهای پهلوانی سررشته نداری. من به تو می‌گویم این‌ها دیو هستند. اگر می‌ترسی کنار بکش و در آن دم که من یک تنه نبردی بی‌مانند و هراس‌انگیز با ایشان آغاز می‌کنم تو دعا بخوان.»

 «ولی تو را به جان خودت بگو ببینم آیا در پهنه گیتی هرگز پهلوانی دلاورتر از من دیده‌ای؟ آیا هرگز در تواریخ خوانده‌ای که کسی در حمله بی‌باک‌تر، در دفاع مصمم‌تر، در ضربت زدن ماهرتر و در واژگون کردن دشمن چابک‌ دست‌تر از من بوده باشد؟ سانکو گفت: حقیقت این است که من هرگز تاریخ نخوانده‌ام زیرا من نه خواندن می‌دانم و نه نوشتن، لینک چیزی که می‌توانم به جرات تضمین کنم این است که من تاکنون به اربابی بی‌باک‌تر از حضرت عالی خدمت نکرده‌ام، و خدا کند که این بی‌باکی‌ها به قیمتی که الآن عرض کردم تمام نشود.»

 

معرّفی میگوئل دوسروانتس ساودورا

میگوئل دوسروانتس ساودورا، در آغاز اکتبر 1547 در «آلکالا دو هنارس» اسپانیا به دنیا آمد. در سال 1571 در جنگ «لپانته» سرباز بود و زخمی شد و در این جنگ اسپانیایی‌ها بر ترک‌های عثمانی پیروز شدند. چندی بعد به دست دزدان دریایی اسیر شد و از 1575 تا 1580 در الجزایر زندانی بود اما...

معرّفی میگوئل دوسروانتس ساودورا و مشاهده‌ی تمام کتاب‌ها

 

تحلیلی بر کتاب دن کیشوت:

- زندگی و هنر:

ایده‌آلیسم دن کیشوت، در عمل گاهی تا مرز افراط پیش می‌رود و گاهی خدمتکارش، سانچو پانسا، راهی را طی می‌کند که خطرهای کمتری داشته باشد. در هر حال این زوج جدائی‌ناپذیر به نتیجه مشترکی می‌رسند، که چیزی جز شکست و ناکامی نیست. این زوج عجیب مدام در حال تحریک و تحرکند و پیاپی با نظام ناعادلانه جهان در می‌افتند و در پایان کار نه دن کیشوت به آرزوها و آرمان‌هایش می‌رسد، و نه سانچو پانسا به مال و منال دست می‌یابد. و هر بار که به پیکاری بر می‌خیزند، کسانی از راه می‌رسند و ضربات چوب و چماق را بر سر آنها فرو می‌بارند و از صحنه دورشان می‌سازند.

- قهرمانان دیگر رمان دن کیشوت:

دن کیشوت در مرکز و قلب داستان، با رؤیای خود مشغول است. اما در حاشیه این قضایا، حوادث و اتفاقات دیگری نیز روی می‌دهد. کسان دیگری هم هستند که گره در کارشان می‌افتد، یا گره از کارشان گشوده می‌شود.
«آنسلم» که افکار عجیبی دارد، و در مورد «کامی» تصورات خاصی در ذهن اوست، حاضر نیست از ذهنیات خود دست بردارد. «کاردینیو» و «لوچینه» به همدیگر دل می‌بندند، و «فرناند» و«دوروته» در دام عشق می‌افتند. افسر فراری در هنگام عزیمت به امریکا در کشتی برادرش را می‌بیند، و دو دلداده، «کلر» و «لوئی»، به دیدار هم‌دیگر نائل می‌شوند.
سروانتس در مقابله با رؤیاسازی‌های دن کیشوت، اندیشه‌ها و رؤیاهای دیگران را نیز، که چندان از ‌واقعیات دور نیستند، در سر راه او قرار می‌دهد.

- انتهای رمان دن کیشوت:

در لابه‌لای پیچیدگی‌های این دنیای بی سر و ته، قهرمان این داستان به جایی نمی‌رسد و در اوج رؤیاسازی سوار بر یک گاری، که گاوی آن را می‌کشد، صحنه را ترک می‌کند.
و چاره ای جز این نیست. زیرا دن کیشوت به گونه اسرارآمیزی احساس می‌کند که خیالبافی‌های او با ظواهر خنده‌آورش، نمونه‌هائی از همه رؤیاها و آرمان‌های بی‌پایان و بی‌ثمر بشری است. و نویسنده در می‌یابد که دیگر نیازی نیست که دن کیشوت را در صحنه نگاه دارد. زیرا یک اثر هنری جاودانه را خلق کرده است.

 

داستان و نمایشنامه و اپراهایی که براساس دن کیشوت نوشته شد:

در سال 1614، پیش از انتشار قسمت دوم دن کیشوت، نویسنده ای با نام مستعار «آلونزو فرناندز»، خلاصه و اقتباسی از قسمت اول را به صورت رمان مستقلی منتشر کرد.
در سال‌های بعد، «گیلن دوکاسترو» (1630-1569)، و «مانوفراگوسو» (1608-1689)، نمایشنامه‌هائی برای تآتر، با الهام از دن کیشوت تنظیم کردند.
در اسپانیا و ایتالیا و آمریکای جنوبی، نویسندگان و هنرمندان، نمایشنامه‌ها و منظومه‌هائی براساس این داستان آفریدند.
موسیقیدانان هنرمندی چون پورسل، تله مان، سالی یه ری، ماسنه و ریچارد استراوس، با الهام از این رمان موسیقی‌های صحنه و اپراهائی آفریدند.
سال‌ها بعد داستان عالیجناب کیشوت، توسط گراهام گرین نوشته شد.

 

سینما و دن کیشوت:

  • فیلم سینمایی دن کیشوت، ساخته‌ی رودلف نوریف
  • فیلم سینمایی دن کیشوت، ساخته‌ی رافائل خیل
  • فیلم سینمایی مردی از لامانتا، ساخته‌ی آرتور هیلر

 

میزان معروفیت رمان دن کیشوت در جهان:

 این کتاب از پرفروش‌ترین آثار داستانی جهان و همین طور یکی از پرترجمه‌ترین کتاب‌های جهان است و از محبوب‌ترین رمان‌ها در میان اهالی آمریکا (The Great American Read) و همچنین نامزد دریافت جایزه‌ی Will Eisner Comic Industryبود.
 تصور می‌شود که این رمان بیش از 500 میلیون نسخه در سراسر جهان فروخته است.

 

آنچه در مورد این کتاب گفته‌اند:

 نظر «مارت رابر» بعنوان منتقد ادبی: «مردی در سن پختگی و کمال، در یک روز آفتابی تصمیم می‌گیرد که از زندگی عادی دست بردارد و ترک دیار کند و به استقبال خطر برود. رنج‌های این سفر پرماجرا، نیشخندهای دیگران، برخورد با حوادث، و ضربات چوب و چماق که از هر سو بر سرش فرو می‌بارند، او را از ادامه این کار باز نمی‌دارند و همچنان، در این راه پر خطر پیش می‌رود، و از اجرای نقشه‌هائی که در سر دارد منصرف نمی‌شود. و عاقبت بعد از تحمل این همه مصائب، و این همه گرفتاری‌ها و شکست‌ها پایدار می‌ماند. سرگذشت او (دن کیشوت) به سرنوشت کتاب می‌ماند: اگر کتابی دارای ارزش و اصالت باشد، خواه موضوع آن واقعی باشد یا نباشد، خواه بر پایه وجدان و ایمان باشد یا نباشد، در اعماق ادبیات جای‌گیر می‌شود، و هیچ گونه هو و جنجال و نیشخند و مخالفتی نمی‌تواند مانع از بقا و دوام چنین کتابی شود. معمولا بعضی از آثار ارجمند ادبیات چنین سرنوشتی دارند.»
نظر «رج سانتایانا»، فیلسوف، شاعر و رمان‌نویس اسپانیایی: «اکثر انسان‌ها جزو یکی از دو دسته هستند: یا همچون سانچو پانزا به حقیقت می‌اندیشند و آرمانی ندارند، یا همچون دن کیشوت‌ها، آرمانی دارند اما دیوانه‌اند!»
توماس مان نویسنده آلمانی: «چه شاهکار ماندگاری‌ست این کتاب»
فئودور داستایفسکی نویسنده روس: «اثری عمیق‌تر و قدرتمندتر از کتاب دن کیشوت در تصور نمی‌گنجد.»

 

ترجمه‌های فارسی از دن کیشوت:

  1. دن کیشوت، ترجمه محمد قاضی،نشر ثالث،شابک: 9789647230964
  2. دن کیشوت، ترجمه ذبیح الله منصوری، نشر تاو، شابک: 9786227649215
  3. دن کیشوت، ترجمه ذبیح الله منصوری، نشر وستا، شابک: 9786009104475
  4. دون کیشوت، ترجمه کیومرث پارسا، نشر روزگار، شابک: 9789643741259
  5. دن کیشوت، ترجمه عزت بصیری، نشر دبیر، شابک: 9786008521716
  6. دن کیشوت، ترجمه شهلا انتظاریان، نشر قدیانی، شابک: 9786000800611
  7. دن کیشوت، ترجمه سلمان ثابت، نشر یوبان، شابک: 9786008349563
  8. دن کیشوت، ترجمه شهاب الدین عباسی، نشر نخستین، شابک: 9786001271144
  9. دن کیشوت،ترجمه سلمان ثابت، نشر راه معاصر، شابک: 9786006585833

 

کتاب‌های صوتی و الکترونیکی از دن کیشوت:

1. نام کتاب    کتاب دون کیشوت - جلد اول

  • نویسنده    میگل د سروانتس
  • مترجم    کیومرث پارسای
  • ناشر چاپی    نشر روزگار
  • سال انتشار    1390
  • فرمت کتاب    EPUB
  • تعداد صفحات    632
  • زبان    فارسی
  • شابک    9789643741259

 

نام کتاب    کتاب دون کیشوت - جلد دوم

  • نویسنده    میگل د سروانتس
  • مترجم    کیومرث پارسای
  • ناشر چاپی    نشر روزگار
  • سال انتشار    1395
  • فرمت کتاب    EPUB
  • تعداد صفحات    720
  • زبان    فارسی
  • شابک    9789643741259

 

کتاب صوتی دن کیشوت:

2. نام کتاب    کتاب صوتی دن کیشوت - جلد اول

  • نویسنده    میگل د سروانتس
  • مترجم    محمد قاضی
  • گوینده    رضا عمرانی
  • ناشر چاپی    نشر ثالث
  • ناشر صوتی    نشر ماه آوا
  • سال انتشار    1401
  • فرمت کتاب    MP3
  • مدت    29 ساعت و 9 دقیقه
  • زبان    فارسی

 

نام کتاب    کتاب صوتی دن کیشوت (جلد دوم)

  • نویسنده    میگل د سروانتس
  • مترجم    محمد قاضی
  • گوینده    رضا عمرانی
  • ناشر چاپی    نشر ثالث
  • ناشر صوتی    نشر ماه آوا
  • سال انتشار    1401
  • فرمت کتاب    MP3
  • مدت    34 ساعت و 33 دقیقه
  • زبان    فارسی

 

3. نام کتاب    خلاصه کتاب دن کیشوت

  • نویسنده    میگل د سروانتس
  • مترجم    ذبیح الله منصوری
  • ناشر چاپی    انتشارات تاو
  • سال انتشار    1400
  • فرمت کتاب    EPUB
  • تعداد صفحات    360
  • زبان    فارسی
  • شابک    9786227649215

 

 

تهیه و تنظیم:
واحد محتوا ویستور
عسل ریحانی

 

ثبت دیدگاه

دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "دن کیشوت" می نویسد