loader-img
loader-img-2

ارسولا نوشته اونوره دو بالزاک انتشارات باهم

5 / -
like like
like like

معرّفی کتاب ارسولا:

- سال انتشار کتاب ارسولا:

ارسولا (به فرانسه Ursule Mirouët) رمانی از اونوره دو بالزاک است که اولین بار در سال 1841 منتشر شد.

 

سبک داستانی ارسولا:

رمان با استفاده از تکنیک فلاش بک، و روایت غیرخطی و گفت‌‌وگو در مورد گذشته پیش می‌رود.
در واقع استفاده مضاعف از این تکنیک فلاش بک وجود دارد. جدا از فلاش بک، خط داستانی سرراستی دارد، بدون طرح فرعی. با این وجود، به دلیل فلاش بک‌ها، اثری با پیچیدگی روایی بسیار است.
تأثیر رومی-فیلتون‌ها در رمان بسیار محسوس است. فئولتونیست‌های پیشرو عبارت بودند از: اوژن سو، الکساندر دوما، پر ، پل فوال، پر، فردریک سولیه و اوژن اسکریب. بالزاک در دهه 1840 به طور فزاینده‌ای درگیر محبوبیت آنها شد و سعی کرد از آنها تقلید کند. این شامل بسیاری از ویژگی‌های ملودرام بود.

 

خلاصه‌ای از داستان ارسولا:

رمان در نمورز اتفاق می‌افتد، البته با فلاش‌بک‌هایی به پاریس، در سال‌های 1829-1837.
ارسولا دختر شوهرخواهر نامشروع مرده دکتر دنیس مینوره، جوزف میروئت است. او نه تنها خواهرزاده دکتر است، بلکه دخترخوانده او نیز هست. رمان که شروع می‌شود او پانزده ساله است، و توسط دکتر بزرگ شده است. دکتر مینوره، آتئیست است، و در بیشتر هشتاد و سه سال زندگی خود بر الحاد خردگرایانه خود پافشاری کرده است. با این حال، در ابتدای رمان او به مسیحیت گرویده است.

دکتر مینوره مصمم است که ارسولا تمام پس‌اندازهایی را که در طول زندگی‌اش جمع کرده است به ارث خواهد برد. از سوی دیگر، او قصد دارد باقیمانده (تقریباً نیمی) از کل دارایی خود را که در حدود 1500000 فرانک است به «وارثان» خود، برادرزاده‌ها و پسرعموهای خود واگذار کند.

«وارثان» که از چشم‌انداز وراثت خود ناراضی هستند، به دنبال تصاحب کل ثروت خویشاوندان ثروتمند خود هستند و از منشی دفتر اسناد رسمی گوپیل کمک می‌گیرند. دکتر در یک جلد قانونی در کتابخانه خود نامه‌ای بعنوان وصیت نامه پنهان می‌کند. این نامه به همراه سه ضمانت‌نامه توسط یکی از برادرزاده های دکتر به نام فرانسوا مینوره لورو، دزدیده می‌شود.

دکتر می‌میرد و ...

ارسولا میروئه پایان خوشی دارد و یکی از شادترین رمان‌های بالزاک است.

 

بخش‌هایی از کتاب:

ارسولا درحالی که کتاب دعایش را در یک دست و چتر آفتابی‌اش را در دست دیگر داشت، درحالی که بازوی پدر خوانده‌اش را گرفته بود، به راه افتاد. او با وقاری ذاتی که مخصوص زنان محترم است، راه می‌رفت. واقعا این حقیقت دارد که کم ترین حرکت یک زن آشکار کننده شخصیتش است. با اطمینان می‌توان گفت رفتار وی نمایانگر سادگی و معصومیت وی بود. او لباسی گشاد و سفید از پارچه فاستونی به تن داشت که تکمه های آبی و حاشیه دوزی زیبایی آن را زینت داده بود و کلاهی حصیری که محجوبانه با روبانی به زیر چانه اش گره می‌خورد.
ارسولا خود موهای زیبایش را می‌بافت و بر شانه‌هایش می‌انداخت. این بافه‌های پیچ و تاب داده شده و شفاف به طرز شگفت انگیزی نظرها را جلب می‌کرد. از امتیازات استثنایی او این بود که صورتی زیبا و سرشتی نیکو داشت. زندگی اشرافی وی هماهنگی قابل تحسینی بین حرکات چهره و جسمش ایجاد می‌کرد، به نحوی که می‌توانست مدلی از ایمان و یا تواضع و حیا باشد، سلامتش گرچه خیلی خوب بود، اما از نظر جسمانی چندان قوی نبود.

 

معرّفی اونوره دو بالزاک:

- تولد و مرگ بالزاک:

اونوره دو بالزاک متولد 1 مه 1799 در تور فرانسه و درگذشته 18 اوت 1850 (در سن 51 سالگی) در پاریس، نویسنده فرانسوی است. رمان‌نویس، نمایش‌نامه‌نویس، منتقد ادبی، منتقد هنری، مقاله‌نویس، روزنامه‌نگار و چاپگر، یکی از تأثیرگذارترین آثار رمانتیک ادبیات فرانسه را با بیش از نود رمان و داستان کوتاه منتشر شده از سال 1829 تا 1855 که تحت عنوان «کمدی انسانی» گردآوری شده است، از خود به جای گذاشت اما....

معرّفی اونوره دو بالزاک و مشاهده‌ی تمام کتاب‌ها

 

تحلیلی بر داستان «ارسولا»:

اگرچه آندره ژید ارسولا را با معیارهای بالزاک اثری نسبتاً کوچک می‌دانست، خود بالزاک آن را شاهکار تمام مطالعات جامعه بشری که تا آن تاریخ نوشته بود توصیف کرد. فضایی از آرامش در این رمان وجود دارد که کمدی انسانی بالزاک به ندرت به آن دست می یابد و این با وجود عناصر ملودرام و تضاد طبقاتی، کشمکش‌ها برای به دست آوردن ارث به طرز تحسین برانگیزی، مانند یک تابلو، با صحنه حراج دارایی های دکتر مینوره نشان داده می‌شود، جایی که «وارثان» در تلاش برای یافتن ثروت گمشده، همه جلدهای کتابخانه او را زیر و رو می‌کنند و تکان می‌دهند. این آشفتگی به نوعی بعد رمانتیک رمان است با این حال، لحن غالب ارسولا در همان ابتدای کار، زمانی که بالزاک محیط نمورز خود را با زیبایی و سادگی یک نقاشی منظره هلندی قرن هفدهمی مقایسه می‌کند، ارائه می‌شود. ارسولا آن «سادگی نجیب و... عظمت آرام» را دارد که به قول وینکلمان، ویژگی‌های تعیین‌کننده کلاسیسم بود.

 

درون‌مایه رمان ارسولا:

فضیلت
اورسوله به طور آشکاری با فضیلت است، و بالزاک از دشواری ارائه یک قهرمان با فضیلت در یک رمان آگاه بود. او معتقد بود: "خوبی فقط یک شکل دارد، شر هزار شکل".او امیدوار بود که ارسولا برنده جایزه سالانه مونیون شود. اما در این مورد ناامید شد.

به گفته بالزاک در آوانت پروپوز، در پایتخت‌ها است که «خیر و شر افراطی را می‌توان یافت».

ارث و قانون
ارسولا دومین رمان از چهار رمان ارثی بالزاک است (اوژنی گرانده، ارسولا، رابوئیز و پسرعموپون)، مانند هر سه رمان اول، مبارزه برای ارث در یک شهرستان انجام می‌شود.

در هیچ رمان ارثی دیگری از بالزاک، پیچیدگی‌های قانون ارث فرانسه، هرگز بیشتر از زمانی که گوپیل، منشی دفتر اسناد رسمی، وضعیت ارث را برای «وارثان» توضیح می‌دهد، به این سردی و تحلیلی بررسی نشده است. از نظر قانونی، ارسولا میروئه هیچ نسبتی با دکتر مینوره ندارد: این با موقعیت عاطفی کاملاً در تضاد است، جایی که او برای او همه چیز است! بنابراین هیچ احتمالی وجود ندارد که ارسولا بتواند کل ثروت دکتر مینوره را به دست آورد - مگر اینکه در نوزده سالگی با دکتر هشتاد و هفت ساله ازدواج کند، او از نظر قانونی می توانست هر نوع رابطه ای را در قانون انجام دهد: و این همان چیزی است که "وارثان" از آن می‌ترسند.

دکتر مینوره تحت تأثیر حس عمیق عدالت طبیعی قرار گرفته است. به همین دلیل او هر گونه فکر در مورد ازدواج مصلحتی با ارسولا را رد می کند. و بالزاک تلویحاً می گوید که این احساس عدالت طبیعی در روزهایی که او یک خداناباور بود به همان اندازه قوی بود.

علاوه بر این، اگرچه قانون را می‌توان با محاسبه افراد برای پیشرفت خود دستکاری کرد، اما تقریباً به عدالت نزدیک است، یک وکیل، این را درک می‌کند. بالزاک، دراین رمان به نظر می‌رسد بر این عقیده است که عدالت «قدرت دانایی، حافظه جمعی و ظرفیتی برای کنش نهایی دارد که بسیار فراتر از ماشین ناقص قانون است» ،در هیچ جای دیگر از آثار او این عقیده به این قاطعیت بیان نشده است.

فراطبیعی
ارسولا میروئه بیانیه های فلسفی مهمی از دیدگاه بالزاک از زندگی، به ویژه اعتقاد او به نظریه مغناطیس حیوانی Mesmer را در بر می‌گیرد. تجربه دکتر مینوره از، جلسه‌ای با هیپنوتیزم کننده اسرارآمیز و مدیوم که یک زن مسن بود، او به یک ایماندار مسیحی تبدیل شد. مغناطیس حیوانی اساس اعتقاد به خدا است. بالزاک رد بی‌تفاوتی مذهبی توسط دکتر مینوره را همراهی ضروری برای رد انکار قبلی‌اش از مغناطیس حیوانی می‌داند.
دکتر مینورت نه تنها با یک جلسه به مسیحیت گروید، بلکه پنج رویا از مردگان را نیز به نمایش می‌گذارد. ماوراء الطبیعه به نظر می‌رسد در تصادف مرگباری که برای دزیره مینوره رخ می‌دهد نیز دخالت می‌کند. بُعد فراطبیعی و کیهانی که در این رمان آمده است، برای رمان های بالزاک بسیار غیرمعمول است

 

ترجمه‌های فارسی از رمان «ارسولا»:

  1. با ترجمة روشن آقاخانی از نشر باهم.

 

 

تهیه و تنظیم:
واحد محتوا ویستور
عسل ریحانی

ثبت دیدگاه

دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "ارسولا" می نویسد