معرّفی کتاب ناشناس:
- سال انتشار کتاب ناشناس:
ناشناس (به روسی Из записок неизвестного. Село Степанчиково и его обитатели دهکده استپانچیکو و ساکنانش از یادداشتهای یک مرد ناشناس) رمانی از فئودور میخایلوویچ داستایفسکی است که اولین بار در سال 1859 منتشر شد.
سبک داستانی ناشناس:
داستان ساختار کمدی دارد. در ابتدا به عنوان یک نمایشنامه در نظر گرفته شده بود.
خلاصهای از داستان ناشناس:
سرگئی الکساندرویچ، راوی، از سنت پترزبورگ به املاک عمویش، سرهنگ یگور ایلیچ روستانف احضار میشود و متوجه میشود که یک شارلاتان میانسال به نام فوما فومیچ اپیسکین اشراف اطراف خود را فریب داده است تا تصور کنند که او علیرغم رفتاری که منفعلانه-پرخاشگرانه، خودخواهانه و کینه توزانه است، نیکوکار است. فوما خدمتکاران را ملزم به یادگیری زبان فرانسه میکند و وقتی در حال رقصیدن کامارینسکایا دستگیر میشوند عصبانی میشود.
عمو یگور از سرگئی میخواهد که با دختر جوان فقیر ناستنکا ازدواج کند. معلوم میشود که عمو یگور خودش عاشق اوست، اما فوما از او میخواهد که در عوض با تاتیانا ایوانووا ثروتمند ازدواج کند. تاتیانا چندین خواستگار دیگر از جمله میزینچیکوف دارد و برنامههایی برای فرار...
فوما اپیسکین بر اساس شخصیت نیکولای گوگول در آخرین سالهای زندگیاش ساخته شد. سخنرانیهای فوما تقلیدی از بخشهای برگزیده گوگول از مکاتبات با دوستان است، رفتار، ظاهر و حتی شخصیت اپیسکین نیز بر اساس گوگول است.
بخشهایی از کتاب:
وقتی که عموی من سرهنگ یگورایلیچ روستانفر، ارتش را ترک کرد و بهروستای استپانچیکوو از املاکی که به میراث برده بود، نقل مکان کرد، برای همیشه طوری در آن جا اقامت گزید که گویی در طول عمر خویش یک ارباب واقعی ساکن روستا بوده و هرگز املاک خویش را پیش از آن ترک نکرده است. طبیعتهایی وجود دارند که از همه کاملاً خرسندند و به همه چیز عادت میکنند. سرهنگ بازنشسته ما نیز چنین بود. به دشوار میتوان مردی را تصور کرد که به اندازه او آرام و آماده پذیرش هر چیز و هرگونه مسئولیتی باشد.
اگر از روی هوس از او به طور جدی درخواست میشد که برای مثال کسی را برای چند فرسخ روی دوش خود حمل کند ممکن نبود که او این خواهش را رد کند. او به حدی خوشطینت بود که به مجرد اینکه کسی چیزی از او درخواست میکرد ولو آن که این شئی آخرین پیراهنی میبود که در اختیار داشت آن را به وی میداد. او هیکل یک قهرمان را داشت: بلندبالا بود با گونههای گلگون، دندانهای سفیدی چون عاج داشت و سبیلی دراز و قهوهای رنگ با صدایی پرطنین. او با صدای بلند میخندید، تند صحبت میکرد و صحبتش توأم با حرکات تشنجآمیز بود.
دربارهی داستایوفسکی
فیودور میخایلوویچ داستایِفسکی یا داستایِوسکی؛ مشهورترین و بیبدیلترین نویسندهی روسی که پیامبر روسیه میخوانندش در سیام اکتبر 1821 در مسکو در آپارتمانی که در جوار بیمارستان مارینسکی بود و پدرش در آنجا به طبابت مشغول بود، بدنیا آمد اما...
معرّفی داستایوفسکی و مشاهدهی تمام کتابها
داستایفسکی در مورد رمان ناشناس چه میگوید:
داستایوفسکی این رمان را برای میخائیل کاتکوف، ویراستار اصلی پیامآور روسیه نوشته است. داستایوفسکی در نامهای به برادرش میخائیل نوشت: "داستان طولانیای که برای کاتکوف مینویسم مرا بسیار ناخوشایند میکند و بر خلاف اصل است. اما من قبلاً مطالب زیادی از آن را نوشتهام، دور انداختن آن برای شروع دیگری غیرممکن است، و من باید بدهیام را پس بدهم.»
در نامهای که بعداً نوشت، او خوشبینانهتر به نظر میرسد: "من متقاعد شدهام که چیزهای ضعیف و بد زیادی در رمان من وجود دارد؛ اما متقاعد شدهام - جانم را روی آن میگذارم! - چیزهای بسیار خوبی وجود دارد. آنها از دل بیرون میآیند. صحنههایی از کمدی بالا وجود دارد که گوگول بدون تردید آنها را امضا میکرد."
او این رمان را برای کاتکوف فرستاد، اما کاتکوف آن را رد کرد. سپس آن را به The Contemporary ارسال کرد، که رمان را پذیرفت، اما به قیمتی که داستایوفسکی آن را تحقیرآمیز میدانست. این رمان در نهایت در سالنامه ملی کرایفسکی منتشر شد.
آنچه دیگران در مورد رمان ناشناس گفتهاند:
نکراسوف، نظرش بسیار منفی بود: "داستایفسکی تمام شد. او دیگر چیز مهمی نخواهد نوشت."
دیمیتری پتروویچ میرسکی آن را فاقد شور و اشتیاق فکری و غنای داستایفسکی است، اما از جهات دیگر یکی از مشخصه ترین آثار او میدانست.
ترجمههای فارسی از رمان «ناشناس»:
این داستان نیمه بلند با دو ترجمه به زبان فارسی چاپ شده است که در هر دو نام اثر متفاوت از نام اصلی داستان به زبان روسی است:
- «دوست خانواده» با ترجمة مهرداد مهرین نشر جامی
- «ناشناس» با ترجمة حمیدرضا آتش برآب نشر هرمس
کتابهای صوتی و الکترونیکی از ناشناس:
مشخصات کتابهای الکترونیکی این اثر:
1.براساس نسخهی چاپی نشر جامی.
تهیه و تنظیم:
واحد محتوا ویستور
عسل ریحانی
ثبت دیدگاه
دیدگاه کاربران