loader-img
loader-img-2

سقوط فرشتگان نوشته تریسی شوالیه انتشارات چشمه

5 / -
like like
like like
آسمان خالی از ابر می شود و می توانم ستاره های کوچولو را ببیند. کم کم می آیند و بعد از مشابی، آن تکه آسمان بالای سرم بر می شود از آنها انکار کی روی آسمان آرد پاشیده باشد و حالا بخواهد خمیر را بپیچد. تمام شب، ستاره ها را نگاه می گشتم، کار دیگری در این قیر تقاوم, یک چیزهایی توی ستاره ها می بینم - اسید کلنگ، قاشق گاهی هم برای مدتی سرم را برمی گردانم و می بینم که کمی حرکت کرده اند. کسی که می گذرد اسب دو لبدی آسمان غیبش می زند، قانت هم همین طور. یکدفعه ستاره ای با سرعت برق آسا، از این طرف آسمان می رود آن طرف. نمی دانم کجا