loader-img
loader-img-2

اسب‌ها اسب‌ها از کنار یکدیگر نوشته محمود دولت آبادی انتشارات چشمه

5 / -
like like
like like
الملک پروان، اگر نتوانم خط و خبری از ثری برایش بیرم می میرد. و اگر ملک بیرد، اگر دق کند. نمی دانم من سمو وگارم به چه روزگاری بیشتتا کم کمش این است که کور کم می شود از این عالم اگر تو اچن جو قله نشوم، پس اگر الشی به گمان می رسد کاری بکن. من خیالت را از بابت ذوالقدر وات کردم، آن یکی دیگرم پیداش میشتمه پیداش می کنیم. کشتی است چی بود؟ کریما گفت که منم ی ه انشا هم نشد از و چای کلش تایکوبا
این هم زنده بودی است، به یکدیگر می رسیم و از کنار هم می گذریم. بنیادی چیزی از خودمان در دیگری باقی می گذاریم یا باقی نمی گذاریها و هو گام به مرجع کار از کنارشاهی هم قربانی پای دیگری گم می شویم چه اهمیتی دارد! مرحب جنم خوبی بود خیلی فکری اش می شوم. نگرانم حل شده باشند با آن بی باکی ای که داشت