loader-img
loader-img-2

تاریک ماه نوشته منصور علیمرادی انتشارات نیماژ

5 / -
like like
like like
تاریک ماه روایت آوارگی و دلدادگی ست، ساحت فراق و هجرت و هجران اسد راوی رمان، باعی سرگردانی است. مستأصل در شرارها و کوههای حنون، دزدی عاشق پیشه که در مواجهه با سرشت و سرنوشتی محتوم نمی تواند بر تقدیر تلخ و طبیعت تفتیده فائق آید میر جان به اسطوره است و نه قهرمان نه اهل رشادت و شجاعت است و نه در پی شهسواری و ستایش سیرجان شد اسطوره است، ضد قرمان. با همان سرگردانی های اودیسه وار، در موقعیتی به تمامی هیجاهیح تاریک عام وادی مواجهه و مبارزه با خشونت طبیعت سوزان است اقلیم بریان زیبارو که با آواز های هوس ربا اهل بیابان را جادو می کنند در تاریک شاد، راوی شهرزادی است که با روایتی شاعرانه و شیرین در تلاش و تقلاست تا هر که را به تاخیر بیندازد مخاطبان و منتقدان تاریک ماده را از رمان های قابل تامل سال های اخیر و همچنین داوران جابری هفت اقلیم آن را شایستگی عنوان رمان برگزیدهی سال 93 دانسته اند
سر اجاق نشسته بودی، گفتم «این چه کاری بود که تو کردی اکراناز» سرت را انداختی بابین: زنان بسیاری دیوه می شدند بچه های زیادی پتیم.» گفتم: «سی روم.» گفتی: «بحان.» گفتم
که جگرسوزم کنی؟» گفتم که نابودم کنی؟ حوارم کنی؟» گفتی تو دیکر کمر نمی بندی، نابود شدی، دست خودم نبود.» گفتم چه کردی؟ با من دربه در غرب توجه کردی؟» گفتی مرد متواری گریه می کند.» گفتم: «من سرد بیابانم بیابان بدر و مادر من است خواهم رفت.» گفتم «سیاهیخت سرنوشت مان شدیم هر دو.» گفتم: «چه کنم با این غم لاکردار؟» گفتی غذایم سوخت» گفت: «مرد بیابان گریه می کند.» گفتی محکم باش، عین قله های مکران محکم باش» |

ثبت دیدگاه

دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "تاریک ماه" می نویسد