loader-img
loader-img-2

زخم زار نوشته شهره احدیت انتشارات نیماژ

5 / -
like like
like like
زخم دار روایت همه ی آدم هاست در کش و کشت و کشتن از ایسک جمع دوساندی بینج نقره تنها یکس نمی تواند در صعودی زمستانی حاضر شود. او روز بعد مجبور می شود به جست و جوی دوستانی برود که روی ینال کلارو اسیر بیان شده اند. آنچه بر او می گذرد و گذشته ای که بر این جمعه گذشته است، روایتی سست بی وقته که خواننده را اسیر تودرتویی های رازآمیزش می کند ازحینم را روایت همه ی آدم هاست در حدیت کاسکر کن و گل و کشندهه
سارا می خواست کمزش را شل فرناز بچرخانند، می خواست لباس اسانید نبود و هی مثل عروسک اسانولی انهی فرناز خودش را تکان بدهد. باید بوک پاشنه های کفش را هی بگوید به زمین و بچرخد. کمر هوساز سوم بود و ظریف روی ابرها بود. بدن سارا خشک بود. می داواست گریه کند و داد بزند، بس کنید این صدای توسیا و نوع را، به کدام سازنان برفتم؛ اسمو باید چیزی بگویند به این مرا مینای دلیل صوده. سرم دارد منفجر می شود چرا این قدر ساز می زنند؟ شما کدام گوری هستید؟

ثبت دیدگاه

دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "زخم زار" می نویسد