loader-img
loader-img-2

شیاطین (جن زدگان) نوشته فئودور داستایفسکی

5 / -
like like
like like

معرّفی کتاب شیاطین:

- سال انتشار کتاب شیاطین:

شیاطین (به روسی Бесы) ششمین رمان فئودور میخایلوویچ داستایفسکی است که در سال‌های 1871-1872 برای اولین بار در مجله پیام رسان روسی منتشر شد.

 

توضیحی در مورد عنوان رمان شیاطین:

برای داستایفسکی، «ایده‌ها» نیروهای فرهنگی زنده‌ای هستند که ظرفیت فریب دادن و مطیع کردن آگاهی فردی را دارند و به‌ویژه فردی که از سنت‌های ملّی خود بیگانه شده است، مستعد آن است. به گفته ریچارد پیور، شیاطین «آن لشکر ایسم هایی هستند که از غرب به روسیه آمده‌اند: ایده آلیسم، عقل گرایی، تجربه گرایی، ماتریالیسم، سودگرایی، پوزیتیویسم، سوسیالیسم، آنارشیسم، نیهیلیسم، و در زیربنای همه آنها، بی خدایی است.» ضد آرمان (که در رمان از طریق شخصیت ایوان شاتوف بیان می‌شود) فرهنگ اصیل روسی است که از معنویت و ایمان ذاتی مردم رشد می‌کند، اما حتی این - به عنوان ایده آل سازی صرف و تلاش برای اثبات دوباره چیزی که از دست رفته است. - ایده دیگری است و فاقد نیروی واقعی است.

داستایفسکی در نامه‌ای به دوستش آپولون مایکوف به عنوان الهام‌بخش عنوان این عنوان به اپیزود جن‌گیری شیاطین گراسنی اشاره می‌کند: «در کشور ما دقیقاً همین اتفاق افتاد: شیاطین از روسیه بیرون رفتند و وارد گله خوک شدند... اینها غرق می‌شوند یا غرق خواهند شد و آن مرد شفا یافته که شیاطین از او خارج شده اند، به پای عیسی می‌نشیند».  بخشی از متن به‌عنوان کتیبه استفاده می‌شود، و افکار داستایفسکی در مورد ارتباط آن با روسیه توسط استپان ورخوونسکی در بستر مرگش در نزدیکی پایان رمان به گوش می‌رسد.

 

سبک داستانی شیاطین:

راوی اول شخص یک شخصیت فرعی به نام آنتون لاورنتیویچ است که از دوستان نزدیک و معتمد استپان ورخوفنسکی است. آنتون لاورنتیویچ، جوان، تحصیل کرده، درستکار و عاقل، یک کارمند دولتی محلی است که تصمیم گرفته است وقایع عجیبی را که اخیراً در شهرش رخ داده است بنویسد. او علیرغم اینکه یک شخصیت ثانویه است، به طرز شگفت‌انگیزی از همه شخصیت‌ها و رویدادها اطلاعات صمیمی دارد، به طوری که به نظر می‌رسد روایت اغلب به روایت سوم شخص دانای کل تبدیل می‌شود . به گفته جوزف فرانک، این دیدگاه روایی غیرمعمول به داستایفسکی این امکان را می‌دهد که «شخصیت‌های اصلی خود را در پس زمینه‌ای از شایعات، عقاید و رسوایی سازی به تصویر بکشد که تا حدودی کارکرد یک گروه کر یونانی را در رابطه با کنش مرکزی ایفا می‌کند.»

صدای راوی هوشمند، غالباً کنایه‌آمیز و از نظر روان‌شناختی قابل درک است، اما فقط به صورت دوره‌ای صدای غالب است و اغلب به نظر می‌رسد که به کلی ناپدید می‌شود. بیشتر روایت به صورت دیالوگ، ضمنی و تبیین شده از طریق تعامل شخصیت‌ها، گفت‌وگوی درونی یک شخصیت واحد، یا از طریق ترکیبی از این دو، به جای داستان‌گویی یا توصیف راوی، آشکار می‌شود. میخائیل باختین، فیلسوف و نظریه‌پرداز ادبی روسی، در کتاب مسائل شعر داستایفسکی، سبک ادبی داستایفسکی را چند صدایی توصیف می‌کند، و شخصیت‌های منفرد آن مجموعه‌ای از «ایده‌های روایی» هستند.راوی در این معنا صرفاً به عنوان عاملی برای ضبط هم‌زمانی روایت‌های چندگانه مستقل، با صدای خودش که درون و برون بافت متضاد می‌بافد، حضور دارد.

 

خلاصه‌ای از داستان شیاطین:

داستان شیاطین عمدتاً بر اساس قتل ایوان ایوانف توسط اعضای " مردم ما" در سال 1869 است. تحت تأثیر کتاب مکاشفه قرار گرفت. این رمان در یک محیط روسی استانی، عمدتاً در املاک استپان ورخوونسکی و واروارا استاوروگینا می‌گذرد. پسر استپان، پیوتر، یک توطئه‌گر انقلابی مشتاق است که تلاش می‌کند انقلابیون را در منطقه سازماندهی کند. او پسر واروارا، نیکولای را محور طرح خود می‌داند، زیرا فکر می‌کند نیکولای برای بشریت همدردی ندارد. پیوتر توطئه گرانی مانند شیگالیوف فیلسوف، کریلوف که خودکشی کرده و ویرجینسکی نظامی سابق را گرد هم می‌آورد. او با قتل ایوان شاتوف، یکی از توطئه‌گران، وفاداری آنها را به او و یکدیگر تثبیت می‌کند. پیوتر قصد دارد از کریلوف، که قصدخودکشی دارد، انجام قتل را در یادداشت خودکشی خود بپذیرد. کریلوف موافقت می کند و پیوتر، شاتوف را به قتل می‌رساند، اما نقشه او به هم می‌خورد. پیوتر فرار می‌کند و...

 

بخش‌هایی از کتاب:

پس فردای آن روز، یکشنبه بود سرنوشت استپان تروفی موویچ رقم می‌خورد. این روز یکی از مهم‌ترین روزهای زندگی‌ام بود. صبح دوستم خواسته بود با او به خانه واروارا پتروونا بروم، بعداً باید خود را به خانه لیزاوتا نیکلایوونا می‌رساندم تا موضوعی را به او بگویم، خلاصه روزی بود پر از رویداد. ظهر به خانه واروارا پتروونا رسیدیم. او در خانه نبود. هنوز از کلیسا برنگشته بود. دوستم وضع روحی‌اش بسیار بد بود، او روی یک صندلی راحتی در سالن افتاد.
یک لیوان آب به او تعارف کردم، با وجود اینکه حالش خوب نبود و رنگش پریده بود، با اشاره تشکر کرد. وضع ظاهری‌اش بسیار مرتب بود با پیراهن گلدار، کراوات سفید، دستکش زرد رنگ و کلاه نو آمد به خودش عطر هم زده بود. شاتوف با مستخدم وارد شد، او را هم دعوت کرده بودند. استپان تروفی موویچ بلند شد تا با او دست بدهد، اما شاتوف بدون اینکه به ما سلام کند در گوشه‌ای نشست. استپان تروفی موویچ به من نگاه کرد. چند لحظه ساکت ماندیم. استپان تروفی موویچ، ناگهان درگوش من چیزی گفت، اما به او گوش نمی‌دادم. ساکت شد. مستخدم آمد به بهانه‌ اینکه چیزی را از روی میز بردارد، بهتر بگویم میخواست ما را نگاه کند. شاتوف از او پرسید:
"آلکسی یگوروویچ، آیا می‌دانید که داریا پاولوونا نیز با او رفته است یا نه؟"
"خانم تنها رفته. داریا پاولوونا خیلی ناراحت است. او در اتاقش آن بالا تنهاست."
دوست بیچاره من دوباره با نگرانی به من نگاه کرد. خواستم به نگاهش جواب ندهم. ناگهان از بیرون صدای کالسکه‌ای شنیده شد. انگار صاحب‌ خانه آمده بود، صدای چند نفر آمد، او تنها نبود. عجیب بود، زیرا خودش در همین ساعت قرار ملاقات گذاشته بود. واروارا پتروونا نمی‌توانست تندتر راه برود، ناگهان با حالتی نگران وارد شد. لیزاوتا نیکلایوونا دستش را به ماریاتیموفیونا لبیادکین داده بود و با هم وارد سالن شدند. آنچه می‌دیدم باور نداشتم. برای بیان این رویداد غیرعادی باید به یک ساعت قبل برگردیم تا جریان غیرعادی را که در کلیسا برای واروارا پتروونا روی داده بود، شرح دهیم.
همه شهر (طبقات اشرافی) در کلیسا بودند. همه می‌دانستند که زن فرماندار برای اولین بار پس از ورود حتماً به کلیسا می‌آید. شایع شده بود که او افکار متعالی دارد و همه خانم‌ها می‌دانستند که او بیش از حد شیک و زیباست. واروارا پتروونا بنا به عادتی که داشت سیاه پوشیده بود. همین که وارد کلیسا شد، سر جای همیشگی‌اش در ردیف اول سمت چپ نشست. مستخدمش بالش مخمل برایش آورد، این بار به نظر می‌رسید که بسیار با شور و اشتیاق دعا می‌خواند. مردم تمام جزئیات ان روز را به یاد دارند، حتی هنگامی که اشک در چشمانش حلقه زده بود. مراسم پایان یافت. اسقف شروع به سخنرانی کرد. مردم از سخنرانی او بسیار لذت بردند.
ناگهان میان سخنرانی بود که درشکه‌ای قدیمی جلوی کلیسا ایستاد، در این درشکه خانم‌ها بایستی در آن کج بنشینند و کمربند را محکم ببندند. از این درشکه‌ها هنوز در شهر ما وجود داشت. درشکه در گوشه‌ای ایستاد، برای اینکه جلوی کلیسا خیلی شلوغ بود. خانمی سریع به درشکه‌چی چهار کپک نقره داد. وقتی که قیافه ناراحت درشکه‌چی را دید، به او گفت:
"بس نیست؟ (با صدایی ترحم‌انگیز گفت:) فقط همین را داشتم."

 

درباره‌ی داستایوفسکی

فیودور میخایلوویچ داستایِفسکی یا داستایِوسکی؛ مشهورترین و بی‌بدیل‌ترین نویسنده‌ی روسی که پیامبر روسیه می‌خوانندش در سی‌ام اکتبر 1821 در مسکو در آپارتمانی که در جوار بیمارستان مارینسکی بود و پدرش در آنجا به طبابت مشغول بود، بدنیا آمد.

معرّفی داستایوفسکی و مشاهده‌ی تمام کتاب‌ها

 

شخصیت‌های اصلی رمان شیاطین:

استپان تروفیموویچ ورخوونسکی:

روشنفکری بلندفکر که ناخواسته به توسعه نیروهای نیهیلیستی کمک می‌کند، با محوریت پسرش پیوتر استپانوویچ و شاگرد سابق نیکلای استاوروگین، که در نهایت جامعه محلی را به لبه سقوط می‌کشاند. این شخصیت بازنمایی داستایفسکی از یک ایده آلیست لیبرال کهن الگویی از روشنفکران روسیه دهه 1840 است و تا حدی بر اساس تیموفی گرانوفسکی و الکساندر هرزن است.

واروارا پترونا استاوروگینا:

 یک زمیندار ثروتمند و با نفوذ است که در املاک باشکوه اسکوورشنیکی زندگی می کند، جایی که بسیاری از اقدامات رمان در آن اتفاق می‌افتد.
او از استپان تروفیموویچ حمایت مالی و عاطفی می‌کند، از او محافظت می‌کند، و در این روند برای خود یک شاعر رمانتیک ایده آل پیدا می‌کند که تا حدودی از نویسنده نستور کوکولنیک الگوبرداری شده است. او شهرت او را به عنوان روشنفکر برجسته شهر ترویج می‌کند، شهرتی که او با خوشحالی در جلسات منظم، اغلب با شامپاین، "آزاد اندیشان" محلی به آن دست می‌یابد.

پیوتر استپانوویچ ورخوفنسکی:

پسر استپان تروفیموویچ و نیروی محرکه اصلی آشوبی است که در نهایت شهر را در بر می‌گیرد. پدر و پسر بازنمایی ارتباطی هستند که داستایفسکی بین ایده آلیست های لیبرال دهه 1840 و انقلابیون نیهیلیست دهه 1860 درک می‌کرد. شخصیت پیوتر استپانوویچ از سرگئی نچایف انقلابی الهام گرفته شده است، به ویژه روش‌هایی که در مانیفست او تعلیم و تربیت یک انقلابی توضیح داده شده است.

الکسی نیلیچ کریلوف:

یک مهندس است که در همان خانه شاتوف زندگی می کند. او همچنین ارتباطی با جامعه انقلابی ورخوفنسکی دارد، اما از نوع بسیار غیرعادی: او مصمم است خود را بکشد و پذیرفته است این کار را در زمانی انجام دهد که بتواند برای اهداف جامعه مفید باشد.

 

درون‌مایه رمان شیاطین:

الحاد و اعتقاد
داستایفسکی به مایکوف نوشت که موضوع اصلی رمانش «همان موضوعی است که آگاهانه و ناخودآگاه تمام عمرم بر سر آن عذاب کشیده‌ام: وجود خدا». بخش اعظم طرح از تنش بین باور و عدم اعتقاد شکل می‌گیرد، و به نظر می‌رسد که گفتار و کردار بیشتر شخصیت‌ها به موقعیتی که در این مبارزه می‌گیرند وابسته است.

داستایوفسکی بیخدایی را علت اصلی مشکلات اجتماعی عمیق روسیه می‌دانست. او در ادامه به مایکوف نوشت: "مردی که مردم و ریشه های ملی خود را از دست می‌دهد، ایمان پدران و خدای خود را نیز از دست می‌دهد." در این نامه است که او در درجه اول به استاوروگین و در درجه دوم به استپان ورخوونسکی اشاره می‌کند، از «انسان روسی» که با مردی که توسط شیاطین تسخیر شده قابل مقایسه است که توسط عیسی در تمثیل خوک شفا می‌یابد. در شیاطین مرد روسی هویت ملی واقعی خود را از دست داده است (از نظر داستایفسکی پیوند ناگسستنی با ایمان مسیحی ارتدوکس دارد) و سعی می‌کند خلاء را با ایده‌های برگرفته از شیوه های فکری غربی پر کند - کاتولیک، بی خدایی، علم گرایی، سوسیالیسم، ایده آلیسم و ​​غیره.

خودکشی
داستایفسکی نرخ فزاینده خودکشی در روسیه را نشانه‌ای از افول ایمان مذهبی و متلاشی شدن همزمان نهادهای اجتماعی مانند خانواده می‌دانست. خود ویرانگری در نتیجه بیخدایی یا از دست دادن ایمان موضوع اصلی در شیاطین است و بیشتر استعاره خوکی جن زده را به یاد می‌آورد.

علاوه بر تعدادی دیالوگ مبسوط در مورد این موضوع، که بیشتر شامل کریلوف است، چهار خودکشی واقعی نیز در رمان شرح داده شده است.

 

تحلیلی بر داستان «شیاطین»:

این یکی از چهار شاهکار داستایفسکی پس از بازگشت از تبعید سیبری به همراه جنایت و مکافات (1866)، ابله (1869) و برادران کارامازوف (1880) محسوب می‌شود. شیاطین طنز اجتماعی و سیاسی، یک درام روانی و تراژدی بزرگ است.

شیاطین تمثیلی از پیامدهای بالقوه فاجعه بار نیهیلیسم سیاسی و اخلاقی است که در دهه 1860 در روسیه رایج شد. یک شهر خیالی در هرج و مرج فرو می‌رود و به نقطه کانونی تلاش برای انقلاب تبدیل می‌شود که توسط استاد توطئه‌گر پیوتر ورخوونسکی تنظیم شده است. شخصیت اشرافی اسرارآمیز نیکولای استاوروگین - همتای ورخوونسکی در حوزه اخلاقی - بر کتاب تسلط دارد و تأثیر فوق‌العاده‌ای بر قلب و ذهن تقریباً همه شخصیت‌های دیگر می‌گذارد. نسل ایده آلیست و تحت تأثیر غرب دهه 1840 که در شخصیت استپان ورخوونسکی (که هم پدر پیوتر ورخوونسکی و هم معلم دوران کودکی نیکولای استاوروگین است) تجسم یافته است به عنوان اجداد ناخودآگاه و همدستان درمانده نیروهای "اهریمنی" معرفی شده‌اند.

یکی از سیاسی‌ترین رمان‌های داستایفسکی است که  تحت تأثیر جنبش‌های تروریستی و رادیکال در میان روشنفکران روسی، رازنوچینتسی و دیگران نوشته شد. نمونه اولیه طرح رمان در مورد قتل دانش آموز ایوان ایوانف بود که طنین زیادی در جامعه ایجاد کرد که توسط S. G. Nechaev به منظور تقویت قدرت خود در یک حلقه تروریستی انقلابی تصور شد.

این رمان منعکس کننده پدیده زندگی سیاسی کشور است که همه را تحت تأثیر قرار داد - "nechaevshchina".

داستایفسکی کار نه چندان بزرگی را در مورد موضوع روز تصور کرد که قصد داشت به زودی آن را به پایان برساند. در بهار 1870، داستایفسکی در این باره به نیکلای استراخوف، منتقد و فیلسوف نوشت: «به چیزی که اکنون در « روسکی وستنیک» می‌نویسم، شدیداً امیدوار هستم، اما نه از جنبه هنری، بلکه از جنبه گرایشی. من می خواهم چند فکر را بیان کنم، حتی اگر هنر در این روند آسیب ببیند. اما من از آنچه در ذهن و قلبم انباشته شده است حتی اگر یک جزوه بیرون بیاید رانده می‌‌شوم، اما من سخن خواهم گفت»

شیاطین این رمان بزرگ، زندگی یک گناهکار بزرگ است، که ممکن است بلافاصله پس از بازگشت از تبعید داستایفسکی به وجود آمده باشد.

در روند نوشتن، ایده و طرح کار بسیار پیچیده تر شد. مناقشه قهرمانان-ایدئولوگ ها به سبک آغاز شده در رمان جنایت و مکافات ادامه داد. شیاطین به یکی از مهم ترین آثار داستایفسکی تبدیل شد.

شیاطین در تعدادی از رمان های ضد نیهیلیستی روسی گنجانده شده است که به بررسی انتقادی ایده های چپ، از جمله عقاید الحادی، که ذهن جوانان آن زمان را به خود مشغول کرده بود، می‌پردازد.

چهار قهرمان اصلی سیاسی کتاب عبارتند از ورخوونسکی، شاتوف، استاوروگین و کریلوف.
شخصیت‌های ثانویه، پیوتر و استپان ورخوونسکی، به ترتیب بر اساس سرگئی نچایف و تیموفی گرانوفسکی ساخته شده‌اند.

در زمان شوروی، «رمان ضد نیهیلیستی» رسماً یک پدیده خصمانه ایدئولوژیک و توهین آمیز به جنبش انقلابی تلقی می شد، اما در ابتدا امکان بازنشر و مطالعه آن وجود داشت. در سال 1935، این رمان ممنوع شد، پس از آغاز گرم شدن خروشچف، تنها به عنوان بخشی از آثار جمع آوری شده داستایفسکی تجدید چاپ شد. اولین نسخه های انبوه آن پس از یک وقفه طولانی در سال 1989 منتشر شد.

در اواخر دهه 1860 روسیه در سطح غیرعادی ناآرامی سیاسی ناشی از گروه های دانشجویی تحت تأثیر افکار لیبرال، سوسیالیستی و انقلابی بود. در سال 1869، داستایفسکی ایده «رمان جزوه‌ای» را برای مقابله با رادیکال‌ها مطرح کرد. او بر گروهی که توسط آژیتاتور جوان سرگئی نچایف سازماندهی شده بود، به ویژه قتل یک رفیق سابق - ایوان ایوانف - در آکادمی کشاورزی پتروفسکایا در مسکو متمرکز شد. داستایفسکی اولین بار نام ایوانف را از یک دانشجو آکادمی شنیده بود که علاقه زیادی به رد رادیکالیسم و ​​تشویق او به کلیسای ارتدکس روسیه و خاندان رومانوف به عنوان حافظان واقعی سرنوشت روسیه داشت. او از شنیدن خبر قتل ایوانف توسط نچایوی ها وحشت کرد و عهد کرد که رمانی سیاسی درباره آنچه که او آن را "مهم ترین مشکل زمان ما" می خواند بنویسد. قبل از این، داستایفسکی روی یک رمان فلسفی (با عنوان "زندگی یک گناهکار بزرگ") کار می‌کرد که پیامدهای روانی و اخلاقی بی خدایی را بررسی می کرد . بحث های سیاسی و بخش هایی از رمان فلسفی در یک پروژه در مقیاس بزرگتر ادغام شدند و تبدیل به شیاطین شد. با پیشرفت کار، شخصیت های لیبرال و نیهیلیست شروع به بازی در نقش دوم کردند زیرا داستایفسکی بیشتر بر غیر اخلاقی بودن یک شخصیت اشرافی کاریزماتیک – نیکولای استاوروگین – متمرکز شد.

اگرچه شیاطین یک حمله طنز بی‌رحمانه به اشکال مختلف تفکر و کنش رادیکال است، اما شباهت زیادی به رمان‌های ضد پوچ‌گرای معمولی آن دوران ندارد (مثلاً در آثار نیکولای لسکوف) که تمایل داشتند نیهیلیست‌ها را به عنوان شروران فریبکار و کاملاً خودخواه در یک دنیای اخلاقی اساساً سیاه و سفید معرفی کنند. پوچ گرایان داستایفسکی در ضعف معمولی انسانی خود به تصویر کشیده می شوند که از طریق غرور، ساده لوحی، ایده آل گرایی و استعداد جوانی به دنیای اندیشه های مخرب کشیده شده اند. داستایفسکی در تجسم مجدد ارکستراسیون قتل توسط نچایف، سعی داشت "آن انگیزه های متنوعی را به تصویر بکشد که حتی پاک ترین قلب ها و بی گناه ترین افراد را می توان به ارتکاب چنین جنایت وحشتناکی کشاند." در کتاب خاطرات یک نویسنده، او رابطه ایده‌های نسل خود را با ایده‌های نسل کنونی مورد بحث قرار می‌دهد و پیشنهاد می‌کند که در جوانی او نیز می‌توانست پیرو فردی مانند نچایف شود. خود داستایفسکی در جوانی عضو یک سازمان رادیکال بوددایره پتراشفسکی جامعه انقلابی مخفی بود که به همین دلیل دستگیر و به اردوگاه زندان سیبری تبعید شد. بسیاری از مفسران معتقدند که، اشراف زاده نیکولای اسپنشف، الهام بخش اصلی شخصیت استاوروگین است.

 

آنچه دیگران در مورد رمان شیاطین گفته‌اند:

جویس کارول اوتس آن را به عنوان «گیج‌کننده‌ترین و خشن‌ترین رمان داستایفسکی و رضایت‌بخش‌ترین اثر «تراژیک» او توصیف کرده است.
 به گفته رونالد هینگلی، این "بزرگترین یورش داستایفسکی به نیهیلیسم" و "یکی از چشمگیرترین دستاوردهای بشریت - شاید حتی عالی ترین دستاورد آن - در هنر داستان نویسی منثور" است.

 

شیاطین و تئاتر:

  • 1913، نمایشنامه تولید تئاتر هنر مسکو.
  • 1959، نمایشنامه فرانسوی The Possessed نوشته آلبر کامو.
  • 2009، "عنکبوت کوچکش" اقتباس شده توسط الکساندر مارین برای استودیو سیکس تئاتر شرکت.

 

شیاطین و تلویزیون:

  • 1969، مینی سریال بی بی سی The Possessed اقتباس شده توسط لنوکس فیلیپس با بازی کیث بل. همچنین در سال 1972 از تلویزیون PBS پخش شد.
  • 2014، مینی سریال روسی و فیلم پست مدرن.

 

شیاطین و سینما:

  • 1988، فیلم فرانسوی Les Possédés اقتباس شده توسط آندری وایدا.

 

شیاطین و رادیو:

  • 2021، رادیو بی بی سی 4 مینی سریال شیاطین اقتباس شده توسط ملیسا موری با بازی جوزف آرکلی، جاناتان فوربس، جورجیا هنشاو و جین ویتنشاو.

 

ترجمه‌های فارسی از رمان «شیاطین»:

این رمان با چهار ترجمه به زبان فارسی چاپ شده است:

  1. «شیاطین» با ترجمة سروش حبیبی نشر نیلوفر
  2. «تسخیرشدگان» با ترجمة دکتر علی‌اصغر خبره‌زاده نشر نگاه
  3. «جن‌زدگان» با ترجمة نسرین مجیدی نشر روزگار
  4. «تسخیرشدگان» با ترجمة مهناز مهری نشر بهنود

 

کتاب‌های صوتی و الکترونیکی از شیاطین:

مشخصات کتاب‌های الکترونیکی این اثر:

  1. براساس نسخه‌ی چاپی نشر نگاه.
  2. براساس نسخه‌ی چاپی نشر روزگار.
  3. براساس نسخه‌ی چاپی نشر نیلوفر.

 

 

تهیه و تنظیم:
واحد محتوا ویستور
عسل ریحانی

ثبت دیدگاه

دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "شیاطین (جن زدگان)" می نویسد