وقتی بار اول دی میت: مهرت به دلم نشست نمیده چرا و چیز حبیب دیگری برایم تعرفه کرد که خوابش بر چند سال قبل، پیش از این که به در خواستگاری باشمة خواب دیدم به آقای با محاسن مقید وبنت اومد به خوام - فتا | در سال 89، و ، تو انتظار خوب و روانه شکایت می افتد که باعث عاقت با خیریت سی شد: بی ان واحد و یکی دیگه رو به من گفت. ولی مرد خداشاهده هر چی فکر می که حتی باده عیاد ما 27 بهمن 96 ازدواج کردم و حالا می گشت و اولین پیش پیلی در مورد ریش سفید که اومد تو خوابم بشیر شد. انشالا علیت وخیم در سال، تکمیل می شه.ا آن روز که این خواب را به تعویق می کرده باشم قله پوش علی دیا، کمیل نشست و تحت ای خرد مبحت عانت مثل | عسل شیرین بود و در روح و جان آدم نیست
، در اصل بودم و او دریا که حرف جاتی ایک بار به قلب من دین کے نفی می کردم، هم عاشق می شدم نسبت به او ته د با
عهد کمیل (خاطرات مریم یوسفی همسر شهید مصطفی (کمیل) صفری تبار) نوشته مصیب معصومیان انتشارات شهید کاظمی
5 / -
- ناشر : شهید کاظمی
- قطع : رقعی
- نوع جلد : شومیز
- نوبت چاپ : 2
- تعداد صفحات : 184
- سال چاپ : 1398
- دسته بندی : زندگینامه، خودزندگینامه، نامهها، مصاحبهها
- شابک : 9786226609555
برچسب ها :
ثبت دیدگاه
دیدگاه کاربران