loader-img
loader-img-2
مرتب سازی براساس :
جدیدترین پرفروش ترین پربازدید ترین گران ترین ارزان ترین
24 محصول پیدا شد

زندگی‌نامة کوتاه ویرجینیا وولف:

- نام اصلی ویرجینیا وولف چه بود؟ و کجا متولد شد؟

«آدلاین ویرجینیا استیون در 25 ژانویه 1882 در شماره 22 هاید پارکت‌گیت در کنزیتگتن لندن به دنیا آمد. و بعد از ازدواج با لئونارد وولف، به نام ویرجینیا وولف معروف شد.»

- پدر و مادر ویرجینیا وولف:

«وولف در خانواده پر جمعیتی به دنیا آمد: هفتمین فرزند خانواده بود. هم پدر و هم مادر هر دو از خانواده‌های اهل ادب بودند. پدر روزنامه‌نگار، زندگی‌نامه‌نویس و مورخ برجسته‌ای بود.»
«در اواخر قرن نوزدهم، آموزش به شدت بر اساس خطوط جنسیتی تقسیم می‌شد، سنتی که ویرجینیا در نوشته‌های خود آن را مورد توجه قرار داد و محکوم کرد. پسران به مدرسه فرستاده می‌شدند و در خانواده‌های طبقه متوسط بالا مانند استیون‌ها، مدارس خصوصی پسرانه، اغلب مدارس شبانه‌روزی، و دانشگاه را شامل می‌شد. برادران ویرجینیا به مدارس و دانشگاه‌ها فرستاده شدند اما وولف با استفاده آزادانه از کتابخانة پدر جایگزینی برای آموزش رسمی ارائه شده در مدارس خصوصی و دانشگاه‌ها پیدا کرد. ویرجینیا توسط پدر و مادرش آموزش دید. یک کلاس درس کوچک در پشت اتاق نشیمن وجود داشت، با پنجره‌های متعددش، که برای نوشتن و نقاشی فضایی عالی بود. او لاتین، فرانسه و تاریخ، ریاضیات و پیانو آموخت. مکمل دروسی که پدر و مادر می‌دادند دسترسی نامحدود کودکان به کتابخانه وسیع لزلی استفان (پدر ویرجینیا) بود که آنها را در معرض بسیاری از آثار ادبی قرار داد، که منجر به عمق یافتن ویرجینیا از همتایان خود در دانشگاه کمبریج شد. ویرجینیا می‌گوید که شاید همین والدینی هم کسانی باشند که اجازه آزادانه استفاده از کتابخانه را ندهند اما پدرم اجازه داد و حقایق خاصی که در برخی کتاب‌ها وجود داشت که او خیلی کوتاه، خیلی خجالتی به آنها اشاره کرد. با این حال، او گفت: «هرچه دوست داری بخوان» و همه کتاب‌هایش را بدون پرسیدن در اختیارم گذاشت.»

- فروپاشی روانی وولف در سیزده سالگی:

«سال 1895 رسید و با فوت مادر، ویرجینیا با اولین فروپاشی روانی روبه‌رو شد. به این موضوع آزار جنسی نابرادری او را نیز باید اضافه کرد و پس از مدتی ثقل سامعه و حالت مالیخولیایی پدر را، در این صورت می‌توان فرض گرفت که اضطراب و حالات عصبی ویرجینیا تشدید یافتند. پس از گذر از این فروپاشی، به خواندن کتاب با ولعی بیشتر روی آورد.»
«ویرجینیا وولف با اینکه زمانی که مادرش فوت کرد تنها سیزده ساله داشت، اما در طول زندگی خود عمیقاً تحت تأثیر مادرش بود. ویرجینیا می‌گوید: «اگر زن باشیم از طریق مادرانمان فکر می‌کنیم.» و خاطره و تاثیر مادرش را در طول زندگی خود بارها در دفترهای خاطراتش، نامه‌هایش یاد کرد.»

- شنیدن آواز پرندگان به زبان یونانی: فروپاشی روانی دوم وولف:

«پدر وولف در سال 1904 در 22 سالگی پس از دو سال مریضی درگذشت و او دچار فروپاشی روانی دوم شد. در همین دوره بود که می‌شنید پرندگان به زبان یونانی آواز می‌خوانند زبانی که خود آن را یاد گرفته بود.»
 «تحت تاثیر مرگ پدرش زمانی که خود را از پنجره به بیرون پرت کرد برای مدت کوتاهی تحت مراقبت دوست پدرش، روان‌پزشک برجسته جورج ساوج قرار گرفت و دکتر ساوج در ژانویه 1905، او را درمان شده دانست.»
«مرگ برادرش توبی در سال 1906 یک دهه مرگ را برای او رقم زد که به دوران کودکی و نوجوانی او پایان داد و حال او را بدتر کرد. می‌گویند: «صداهای شبح‌آمیز با او صحبت می‌کردند، شاید واقعی‌تر از افرادی که در کنارش زندگی می‌کردند. وقتی صدای مردگان او را به چیزهای غیرممکن ترغیب می‌کرند و او را دیوانه می‌کردند، اما توسط وولف کنترل‌شده، تبدیل به ماده داستانی می‌شدند.»

- نخستین کوشش‌های وولف برای نوشتن:

«در سال 1900 بود که به تشویق پدر به طور حرفه‌ای شروع به نوشتن کرد و در سال 1905 برای ضمیمه ادبی تایمز مطلب نوشت.»

- «شکل‌گیری محفل بلومزبری و ازدواج»:

«پس از مرگ پدر به محلة بلومزبری در لندن نقل مکان کردند و در آنجا بود که محفلی شکل گرفت. برخی از اعضای سرشناس محفل: کینز اقتصاددان معروف سال‌های بعد، فورستر رمان‌نویس معروف با رمان‌هایی چون «گذر از هند» و «اتاقی با چشم‌انداز»، راجر فرای منتقد هنری و نقاش بریتانیایی، کلایو بل منتقد هنری، لیتن استریچی زندگینامه‌نویس و منتقد انگلیسی و ... .
«هسته اولیه این محفل تشکیل شده بود از راجر فرای، لئونارد وولف (همسر آتی ویرجینیا)، ویرجینیا وولف، کلایو بل.» در سال 1912 در سی سالگی با لئونارد وولف ازدواج کرد و از سال 1917 این زوج انتشارات هوگارت را راه انداختند.»
«محفل یا گروه بلومزبری محفلی روشنفکری بود که که نگاهی خاص به زندگی و ارزش‌های آن داشت. اعضای این گروه در پی حقیقت و زیبایی، صداقت روشنفکرانه، وسواس، مفهوم خاصی از طنز و کنجکاوی بودند. انگاری اعضای این گروه، قیامی کرده باشند علیه ارزش‌های حاکم بر دورة ملکه الیزابت.»

- نقش درمانی انتشارات هوگارت برای ویرجینیا:

«بعد از ازدواج اغلب اوقات دچار افسردگی و بی‌اشتهایی بود و یکسال بعد از ازدواج دست به خودکشی زد و راه‌اندازی انتشارات با قصد کمک به درمان ویرجنیا سال 1917 راه افتاد که در آینده به موسسة معروفی تبدیل شد. راه‌اندازی انتشارات به او کمک کرد بدون این که منتظر ناشر برای چاپ آثار خود باشد، کتاب‌هایش را در نشر مشترک‌شان به چاپ برسانند. در بیست سال اول ازدواجش مهم‌ترین رمان‌هایش را نوشت و به چاپ رساند. دو کتاب او با استقبال عام روبه‌رو شد: «اورلاندو» و «فلاش»

- بیماری و نوشتن:

«در تمام طول زندگی نوشتاری ویرجینیا وولف با بیماری‌های روحی و روانی و جسمی او برخورد می‌کنیم اما ویرجینیا وولف به شکل غبطه‌انگیزی همواره نوشته است. به این اعداد توجه کنید: 59 سال زندگی کرد. از 30 سالگی شروع به نوشتن کرد و در 29 سال زندگی خود با همه بیماری‌هایی که با آن روبه‌رو 54 عنوان کتاب نوشته است. اراده‌ای برای غلبه بر دشواری‌های درون از راه نوشتن، هنر ویرجینیا وولف است.»
«همراهی بی‌دریغ همسر ویرجینیا در تمامی دوران بیماری او عاملی کمکی بود که ویرجینیا توانست خود را بر قلة ادبیات انگلیس بکشاند.»
«بررسی‌های زیادی در مورد سلامت روان وولف انجام شده است (مثلاً به کتابشناسی سلامت روان مراجعه کنید). وولف از سن 13 سالگی، به دنبال مرگ مادرش، دچار تغییرات خلقی دوره‌ای از افسردگی شدید تا هیجانات جنون‌آمیز، از جمله دوره‌های روان‌پریشی شد که خانواده از آن به عنوان «دیوانگی» او یاد کردند. با این حال، همانطور که هرمیون لی اشاره می‌کند، وولف «دیوانه» نبود. او صرفاً زنی بود که بیشتر عمر نسبتاً کوتاه خود را از بیماری رنج می‌برد و با آن دست و پنجه نرم می‌کرد، زنی با «شجاعت، هوش و روحیة رواقی استثنایی» که بهترین استفاده را کرد و به بهترین درک ممکن از بیماری خود دست یافت.»
«امروزه روانپزشکان ادعا می‌کنند که بیماری او نوعی اختلال دوقطبی (بیماری شیدایی- افسردگی) بوده است. مرگ مادرش در سال 1895، «بزرگترین فاجعه‌ای که ممکن است اتفاق بیفتد»، بحران تحریک‌پذیری متناوب و افسردگی همراه با ترس‌های غیرمنطقی را تسریع کرد، که پزشک خانواده، دکتر ستون، استراحت، توقف آموزش دروس را تجویز کرد. نوشتن، و پیاده‌روی‌های منظم تحت نظارت استلا. اما تنها دو سال بعد، استلا نیز مرده بود، و بحران بعدی او را در سال 1897 به وجود آورد، و اولین آرزوی او برای مرگ در سن پانزده سالگی بود و در دفتر خاطرات خود در اکتبر آن سال نوشت که «مرگ کوتاه‌تر و کمتر دردناک خواهد بود.» سپس برای مدتی یادداشت روزانه خود را متوقف کرد. این سناریویی بود که او بعداً در رمان به سوی فانوس دریایی آن را دوباره خلق کرد.»

- نوآوری‌های ادبی ویرجینیا وولف:

«به چند مسئله توجه کنیم: 1. وولف از نویسندگان ابتدای قرن بیستم است. دورانی که تغییر در سبک نویسندگی به معنای اعم آن کم‌کم برای نویسندگان به موضوع جدی تبدیل شده است. محتوا و شکل پرداخت به محتوا، توجه به درون یا بیرون، توجه به فرد یا توجه به جامعه موضوع جدی ادبیات قرن 19 است اما در قرن 20 موضوع جدیدی به موضوعات قبلی در حال اضافه شدن است: شکل باید متناسب با محتوای ارائه شده باشد، شکل یا فرم رمان به همراه شکل‌گیری و نگارش رمان، شکل می‌گیرد. 2. وولف از نویسندگان زنی نیست که تقریبا به سنت زنان نویسنده انگلیسی و آمریکایی، خانه نشین باشد بلکه او بیرون از خانه در کنار مردان و زنان دیگر، نقش‌آفرینی دارد در اعتراضات برای حق رای زنان شرکت می‌کند و ... . 3. استعداد وولف در رها کردن رمان سنتی امری بسیار جسورانه بود. زنی که قالب‌های قبلی رمان را کنار می‌گذارد و مورد تحسین واقع شدن را اگر در فرم رمان قدیم ادامه می‌داد، ارج نمی‌گذارد و ساز خود برای نغمة درونی خود، آن طور که نغمه‌اش طلب می‌کند، کوک می‌کند.»
این عبارت از وولف در مقاله‌ای با عنوان «ادبیات داستانی مدرن» نگرش او به ادبیات و دلایل الزام به نوآوری را نشان می‌دهد:
«اگر نویسنده انسانی آزاد بود و نه یک برده، اگر می‌توانست آن‌چه را بنویسد که خود برمی‌گزیند نه آن چه که باید، اگر می‌توانست اثر خود را بر اساس احساس خود نه بر پایة قراردادها بیافریند، آن گاه هیچ طرح داستانی به سبک‌های پذیرفته شده بیان نمی‌شد.»
در جایی دیگر چنین می‌نویسد:
«حقیقت آن نیست که زندگی کنونی پیچیده‌تر یا دشوارتر از گذشته شده باشد، بلکه هر نسل در پی دلبستگی‌های خویش است و فرم‌های کهنه به چیزهایی اشتباه دل می‌بندند و پنداری ما در جستجوی آن جزء جدی و غرق‌شده‌ای هستیم که فرم برای ما می‌آفریند.»

- چند وجهی بودن ویرجینیا وولف:

«ویرجینیا وولف، علاوه بر رمان‌نویس بودن و نویسندة داستان کوتاه، زندگی‌نامه‌نویسی درخشان و منتقد ادبی و هنری بسیار خلاق بود. عجیب نیست که اولین نوشتار چاپ شدة او نقدهای ادبی است که برای روزنامه نوشته است. مقاله‌های ادبی او هنوز جزو نقدهای جدی به ادبیات و منبع رجوع نویسندگان نسل‌های آتی است.»

- مرگ ویرجینیا وولف:

«در سال 1941 میلادی در 28 مارس پس از عود کردن بیماری افسردگی‌اش خود را در رود اوز غرق می‌کند: جیب‌هایش را پر از سنگ می‌کند. قبل از مرگ برای همسر و خواهرش ونسا، نامه‌ای می‌نویسد و از صداهایی که می‌شنود حرف می‌زند و از ناامیدی‌اش برای بهبود و این که نمی‌خواهد زندگی همسرش را خراب کند. 19 سال بعد همسر وولف از دنیا می‌رود.»

- چه کسانی بر ویرجینیا وولف بیشترین تاثیر را گذاشتند؟

1. میشل لاکی معتقد است از سال 1912 به بعد آنچه بر وولف، تاثیری عمده داشت، ادبیات روسیه بود و وولف بسیاری از قراردادهای زیبایی‌شناختی آن را پذیرفت. سبک فئودور داستایوفسکی با به تصویر کشیدن ذهن سیال در حال عمل، به تأثیرگذاری بر نوشته‌های وولف در مورد «فرایند نوشتن ناپیوسته» کمک کرد. وولف چخوف را به خاطر داستان‌هایش درباره مردم عادی زندگی، انجام کارهای پیش پاافتاده و توطئه‌هایی که پایان منظمی نداشت، تحسین می‌کرد. از تولستوی، وولف در مورد اینکه چگونه یک رمان‌نویس باید وضعیت روانی یک شخصیت و تنش درونی درونش را به تصویر بکشد، درس‌هایی گرفت. لاکی در ادامه خاطر نشان می‌کند که وولف از ایوان تورگنیف این درس‌ها را گرفت که «من»‌های متعددی در هنگام نوشتن یک رمان وجود دارد، و رمان‌نویس باید آن نسخه‌های متعدد از خودش را متعادل می‌کرد تا بین «واقعیت‌های دنیوی» داستان تعادل برقرار کند.
2. نویسنده آمریکایی «هنری دیوید ثورو» نیز بر وولف تأثیر گذاشت. «دیوید ثورو» نظریه‌پرداز نافرمانی مدنی است که بر کسانی چون تولستوی و گاندی و لوترگینگ تاثیر گذاشته است. او در مقاله‌ای در سال 1917، ثورو را به دلیل این جمله ستایش کرد: «میلیون‌ها نفر به اندازه کافی بیدار هستند تا کار بدنی انجام دهند، اما از هر صدها میلیون نفر فقط یک نفر برای یک زندگی شاعرانه یا الهی بیدار است. بیدار بودن یعنی زنده بودن.» وولف ثورو را به دلیل «سادگی» او در یافتن «راهی برای تغییر» ستایش می‌کرد. مانند ثورو، وولف معتقد بود که این سکوت است که ذهن را آزاد می‌کند تا واقعاً به جهان بیندیشد و درک کند. هر دو نویسنده به رویکرد ماورایی و عرفانی خاصی نسبت به زندگی و نوشتن اعتقاد داشتند، جایی که حتی چیزهای پیش پا افتاده نیز می‌توانند احساسات عمیقی را ایجاد کنند، اگر سکوت کافی و حضور ذهن برای قدردانی از آن چیزهای پیش پا افتاده باشد. وولف و ثورو هر دو نگران دشواری روابط انسانی در عصر مدرن بودند.
3. از دیگر تأثیرات قابل توجه می‌توان به تاثیرات ویلیام شکسپیر، جورج الیوت، مارسل پروست، امیلی برونته، دانیل دفو، جیمز جویس و ای. ام. فورستر اشاره کرد.

- ویرجینیا وولف و فمینیسم:

«فمینیسم وولف هم شامل موضع‌گیری‌های صریح درباره مساوات جنسی است و هم شامل بررسی زندگی زنان، تاریخ و آثار داستانی زنان است. و البته مهم‌تر اینکه فمینیسم وولف، هنر نویسندگی او را هم عمیقاً تحت تأثیر قرار داده و هم شکل داده است.»
«تلاش وولف برای کسب حق رای زنان، یکی از کارهای عملی وولف برای دفاع از زنان است.»
«یک کتاب و یک مقاله از وولف ارتباط مستقیم‌تری با فمینیسم نسبت به سایر آثار وی دارند: 1. کتاب اتاقی از آن خود 2. مقاله زنان و نگارش.»

- ویرجینیا وولف از منظر منتقدان:

1. آرنو کترین: «وولف زنی بود که شهامت داشت راست قامت زندگی کند و جرئت کرد دیدی پهناور داشته باشد. زنی که تمام توان، رشادت و امیدش را در نوشتن گذاشت زیرا درک کرده بود که ادبیات و زندگی‌اش پشت و روی سکه‌ای بس گرانبهاست که می‌خواست قابلیت آن را داشته باشد.» (آرنو کترین رمان‌نویس قرن بیست و یکم است.)
2. خورخه لوئیس بورخس: «ویرجینیا وولف به گونه‌‌ای شگفت‌انگیز پس از ترجمة کتاب «ارلاندو»ی وی مرا گرفتار خود ساخت. ارلاندو در واقع کتابی است عظیم با موضوعی غریب» (بورخس، داستان‌نویس آرژانتینی)
3. مایکل لانزدیل: «در میان نویسندگانی که برایم ارزش دارند، ویرجینیا وولف جایگاهی ویژه دارد. هر بار که فکرم معطوف او می‌شود احساساتم عمیقا برانگیخته می‌گردد، مانند بار اولی که او را کشف کردم.» (لانزدیل، هنرپیشه تئاتر است.)